شوهرم تو کارایی که داره با دامادشون و برادر دامادشون محصولات کشاورزی خرید و فروش میکنن در کل سه چهار ماهه با همن امروز شوهرم اومد گفت کلیدها رو بهم دادن و گفتن دیگه نمیایم گاراژ سرمایه از اون اس گاراژ از شوهرم و به این دلیل شراکتشون به هم خورده که برادر دامادشان اجازه هیچ کاری به شوهرم نمیده یعنی خودش همه کارس و شوهرم هیچی بلد نیست امروز شوهرم گفته بود چرا جلو مشتری به من میگی تو برو کنار من حساب میکنم درسته سرمایه توعه ولی ده میلیارد گاراژ من اینجاس اونا هم قهر کردن و بارا رو به قیمت خرید فروختن و رفتن ناراحتم که خواهر شوهرم باهام قهر کنه یا دیگه شوهرمن یا اون نزاره رفت و آمد کنیم اخه ما مثه خواهریم و دخترم خیلی به عمش وابستس