امروز انگشترمو بعد ۴ماه پیدا کردم واسه همین خیلی خوشحالم گفتم بیام یکم چرت و پرت بگم شمام بخندید اقا ما عقد ک کردیم فرداش همسرم اومد دنبالم ک بریم خونه مادرشوهرم اکثر مهمونای عقدمونم مونده بودن اونجا منم کلی ب خودم رسیدم و لنز گذاشتم و اینا شوهرم اومد با موتور دنبالم ماشینش دست داداشش بود خلاصه ما رسیدیم اونجا و درو ک باز کردیم خواهرشوهرم منو دید یهو در حال اومدن سمت من گفت عععع سحر جوووونه منم اومدم تیریپ صمیمیت وردارم دستامو باز کردم همینجور ک میرفتم سمتش گفتم عزیزم سلاااااا قااارپ پخش زمین شدم پام گیر کرده بود ب لبه فرش حالا من😫
خواهرشوهرم😲
شوهرم خلم😂
بقیه😁
بعد خودمو جمع کردم و پا شدم رفتم با همه سلام علیک دیدم اینا ی جور عاقل اندر سفیهی دارن منو نگا میکنن بعد مثل ک....خلا با همشونم رو بوسی میکردم اینام با اکراه منو بوس میکردن بعدش ک تموم شد رفتم تو اتاق ک لباسامو عوض کنم رفتم جلو ایینه یهو دیدم اااااااااا ی چشمم طوسیه ی چشمم مشکی بعد کل صورتم سیاااه نگو پشت موتور باد زده یکی از لنزام در اومده و دوده نشسته رو کل صورتم اخه مسیرم طولانی بود خلاصه این دومین سوتی ناهار خوردیم منم خواستم بگم اره من خیلی کاریم اصرار ک من ظرفارو میشورم اونام نامردی نکردن رفتن نشستن خودم تنهایی اونهمه ظرف و شستم خب ننت خوب بابات خوب لال شو بشین سرجات دیگه چرا لجوج بازی در میاری ی ساعتم ازین قضیه گذشتو یهو اقا ی دل دردی گریبان منه بدبخت پیشونی سیاه و گرفت ک نگووو مث مار میپیچیدم ب خودم بعد میدوییدم تو دستشویی بالا میاوردم یهو مادربزرگ همسرم برگشت گفت بهع این عروسم ک همیشه دل درد داره حالا من😳وا من ک بار اوله اصن میام اینجا کی دل درد داشتم بعد مادرشوهرم برگشت ب شوهرم گفت جیگرت درارد چیکار کردی اینو شوهرمم بیچاره کپ کرد گفت وااا من اصن اینو دیدم ک کاریش کنم از وقتی اومد نیم ساعت ک پخش زمین بود نیم ساعت ارایششو شست ی ساعتم باز ارایش کرد ۳ ساعتم ک داشت ظرف میشست الانم ک ی ساعته تو دسشوییه من کی دستم ب این دسید اصن خلاصه اونروز تا اخر شب تو بیمارستان و زیر سرم بودم خوب نشدم اخر بردنم خونمون بابام یکم کمرمو مالید بعد تق قلنجمو شکست یهویی خوب شدم حالا قیافه من😊قیافه شوهرم😑بعدا بهم گفت ک اونروز خیلی ب طلاق فکر کردم از دستت ولی دیدم دوست دارم نمیشه😂😂😂