يه روز يه مرد بزرگي بود
از عرش تا فرش كسي مقام و منزلتش رو نداشت
قلب خودش پر از زخم و نامهربوني بود
اين مرد بزرگ يه كاري رو گذاشته بود اولويتش
اونم كشيدن دست محبت به سر يتيم ها بود
نميگفت اين يتيم فرزند كي بوده
نميپرسيد محبت به اون يتيم براش ثمره اي داره يا نه
فكر نميكرد خم شدن و بازي كردن با بچه هاي يتيم از مقام و ابهتش كم ميكنه
خواستم ياد خودم و شما بندازم مرد بزرگي بود كه مهمترين كارش رسيدگي به ايتام بود
حالا ببين چقدر اين كار ارزش داشته كه مهمترين آدم اين كارو انتخاب كرده بوده
من خودم زنم ميخوام همه ي توجه همسرم به من باشه اينو خوب ميفهمم
اما تورو خدا اگه شوهرتون خواهر و برادر يتيم داره، مانع محبتش نشيد
حسادت نكنيد
اون بچه ها بد اقبالن، مصيبت زدن، ديگه چه جاي حسادت به همچين موجودات ضعيف و رنجوري ؟
يه كم بخشنده باشيم دلمون رو دريا كنيم
خدا رو در نظر بگيريم
دلم گرفته بود از ديدن بعضي نامهربوني ها اين تاپيك رو زدم شايد يه كم آروم شم 🌹 هدفم قضاوت كسي نبود و نيست .