خیییییییییلی اشتباه کردی رفتی خونه ی مادرشوهر...بخدا من خونه ی مادر خودم رفته بودم هم اذیت میشدم از رفتاراشون گاهی
سر سقطم نمیشد برم خونه مادرم یکی دوروز رفتم خونه مادرشوهر.بخدا همون شبی ک رسیدیم من شام نخورده بودم،شوهرم ب مادرشوهرم گفت یکم غذا اگه هست براش بیار
فووورا یکساعت روضه خونده ک من پام فلانه دیسکم بیرونه کمرم بریده اوووو..همش واسه اینکه ی بشقاب رو از تو اشپزخونه بیاره تو هال!
بخدا اونجاهم خودم غذا پختم چون زورشون میومد کاری برام بکنن...اننننققققد خونریزی داشتم سر سقطم که واقعا رو ب مردن بودم وگرنه هرگز نمیرفتم اونجا انننقققددد درد کشیدم شوهرم خونه نبود اون دوتا عجوزه (خواهرو مادرشوهرم)پشتشونو کردن بهم نشستن فیلم هندی نگاه کردن،بخدا گریه میکردم از درد محلم نزاشتن