خب این که طبیعیه
منم دختر دومم وقتی از سونو اومدم فهمید دختره گفت ما دختر نیاز نداشتیم برادر میخواستم کلی عکس خودش با برادرش کشیده بود فوتبالدستی دستور داده بود بخریم که با داداشش بازی کنه حرفهاش باعث میشد بیشتر ناراحت بشم و هرروز گریه، که دیدم نمیشه شروع کردم با حرف زدن ارومش کنم، الان میگه خوب شد دختره
شما هم باهاش صحبت کن
بگو یه کوچولو دیگه ارنیکا بزرگتر که شد باهم کلی بازی میکنید جفتتون میبرم پارک ، تو براش خرید میکنی،
الان باید صبر کنیم زبونش باز بشه
چون نمیتونه حرف بزنه گریه میکنه و گاهی بمن میگه چرا خواهرم دوستم نداره بخاطر همین بیشتر گریه میکنه
چون متوجه میشه