ممنون عزیزدلم سلامت باشی
امپول فشار خودم نمیخوام واقعیتش
اولی با فشار بود خیلی اذیت شدم شاید اصلا ربطی به امپول نداشت ها، کیسه ابم پاره شده بود و... هی زایمان سختی میشد ولی خب خاطرش تو ذهنم مومده باامپول فشار شروع بشه بخاطر خاطره بد خودم میدونم کم. میارم انقد تلقین میکنم به خودم
تاخونه خودم بودم فعالیت داشتم و دمنوش و... میخوردم
سه روز خونه پدرشوهرمم نمیذارن تکون بخورم میگن اذیت میشی😆دیشب به خواهرشوهرم. گفتم بگو بریم پیاده روی، واونم. گفت به بقیه که بریم
مادرسوهرم نمیدونست من گفتم، گفت نه فلانی(من) اذیت میشه الانم از سونو اومده به شکمش فشار اومده باید استراحت کنه
روزا هم کلا منو میفرسته تو اتاق میگه برو حسابی بخواب تا دردا نیومدن و...
ولی خب میدونم تحرک داشته باشم میاد
امروز میخوام حسابی فعالیت کنم