بخدا خسته شدم باور کن با همه خوب حرف ميزنه حتی اگه باهاش بد حرف بزنن اما همین من ی کلمه بگم بهم میپر ...
جاری من هر کی هر چی به بچه هاش بگه چیزی نمیگه، یبار من تازه زایمان کردم چله دار بودم پسر بزرگم دوسال و هفت ماهش بود رفت خونشون دیدم سیلی خورده برگشته گفت زن عمو زدم بهم گفت گوه(خیلی ببخشید)، بهش گفتم چرا پسر مو زدی گفت چون پسر منو زده، آخه بچه دوسال نیمه از قصد بلده کسی رو بزنه؟ حالا بچه های برادرش چنگ میندازن به بچه هاش هیچ خبری نیست فقط نسبت به من اینجوریه
من از جاریم خیلی اذیت شدم، در حدی که شوهرم آنوقت بهم گفت دیگه نمیخوام باهات زندگی کنم، این حرف خیلی برام گرون تموم شد، الان باهاش دیگه گرم نمیگیرم، هم کلام کم میشم باهاش، از گذشته دیگه به روم نمیارم ولی عبرت بزرگی گرفتم، کلا کمتر جاری ای پیدا میشه که دنبال خراب کردن جاری دیگه نباشه