ماهم همسایه بودیم وهم اینکه دوتاخواهرداشت که باهم دوست بودیم من بیشتروقتااونجابودم روزی که همسرم ابرازعلاقه کرد دیگه کمتررفتم خونشون چون میخواستم بگم مثلاخیلی سنگین رنگینم وشرم وحیادارم درصورتیکه نمیدونم واسه چی من اصلادربرابراین بشرذره ای خجالت وایناحالیم نبودخیلی راحت بودم باهاش البته درحدمنطقیش وگرنه که 3سال دوست بودیم ی جورایی باهمم بزرگ شدیم هیچوقت دستمون ب هم نخورد .البته سنگین رنگینی ازطرف اون بود😥