سلام
من دیشب یدفعه از خواب پریدم دیگه نتونستم بخوابم
اومدم اینجا سرگرم بشم. یه تاپیک خوندم داستان زندگی یکی ب اسم الناز بود که با مرد متاهل به اسم سهیل دوست شده بود...
دو سه ساعت طول کشید تاپیکه رو کامل خوندم تا خوابم گرفت
تو خواب تمام مدت اون داستان رو دیدم که برای نامزدم و خودم اتفاق افتاده. حالا بیچاره نامزد من ساده س واقعا. تو خواب دیدم مثل اون سهیل تو تاپیک پر بازدید، زن داره و به من نگفته. انقدر باهاش دعوا کردم اونم ریلکس بود تا آخر با یه حرصی بیدار شدم از اون موقع سرم درد میکنه
نمیدونید چه فشاری ب من وارد شد اگه بیدار نمیشدم احتمالا سکته میکردم تو خواب
ناخنامو فرو کرده بودم کف دستم از حرص
حالا من نامزدم ولی کلی خانم باردار اینجاست
یه کم محتوای شادتر بذارید حداقل یه مطلب آموزنده با انرژی مثبت... آخه داستانهای غمگین چه سودی دارن