قبلا تو تاپیکام گفتم که واسه زایمانم اومدم طبقه پایین خونه بابام. البته برخلاف میل خودم و خواست مامان و شوهرم... الان سه ماه بیشتره اینجاییم.نی نیمم دوماه و نیمشه. مامانم اینا خیلی اذیتم می کنن. هر ساعتی از شبانه روز کلید میندازن میان تو خونه. اصلا جرئت رابطه نداریم میترسیم یکی بیاد تو خونه شوهرمم سمتم نمیاد. چون خونه کوچیکه یکی بیاد تو همه جاش پیداست. بخدا خسته شدم پیش شوهرمم خجالت میکشیدم... از طرفیم نمیذارن بریم میگن بمونیم. واقعیت منم ادم دل رحمی هستم میگم خانوادم اینقدر واسم زحمت کشیدن دلم نمیاد ناراحتشون کنم میترسم اهشون بگیرتم... میدونمم اگه بهشون بگم اینقدر نیایین و برین باز ناراحت میشن چون ما کرایه هم نمیدیم که.... اصلا موندم توش بخدا که چیکار کنم..
والا به مامانم گفتم میخواییم بریم اخر ماه رفته به شوهرم گفته نرید ججوری که من نفهمم مثلا
خب گفته باشه وا چ حرفیه استارتر مگه رودرواسی داری هیچی از زندگیت مهم تر نیس مطمین باش خونواده ادمم خوشبختی ادمو میخوان ولی وقتی نمیدونن از چ راهی ادم راضیتره اونموقع اس ک باید خودت دست ب کار بشی و کار دذستو انجام بدی موفق باشی