قسمت۱۱:محمددوباره پرسیدالنازراستش روبگوسهیل بهت دست زده؟
عصبانی شدم گفتم نه مگه چیشده؟چرابهم نمیگی؟
محمدگفت بهت چه وعده ای داده نکنه گفته میخوادبیادخواستگاریت؟
باذوق گفتم اره من روخیلی دوستداره ومنتظره درسم تموم بشه بیادخواستگاریم
فقط یه امتحانم مونده بدم خلاص میشم دیپلمم روگرفتم
محمدیه نیش خندزدگفت ساده بروخداروشکرکن بلایی سرت نیاورده سهیل زن داره!
خندم گرفته بودفکرکردم شوخی میکنه
گفتم هرچی دیگه میگفتی باورمیکردم جزاین یکی رو
محمدکه کلافه شده بودباحرص گفت زنش که بچه محلتونه خنگ
باتعجب گفتم چی میگی!یعنی چی بچه محلمونه؟
گفت خونش یه کوچه بعدازشماست
هنگ بودم این داشت چی میگفت
گفتم اونجاخونه خواهرشه ومنم خواهرش رومیشناسم توماشینش دیدمش
محمدگفت النازبخدااون زنشه
خونه خواهرش خیابون شهرداری
من دوسال توتره باربراش کارکردم پولم روندادحقم روخوردامدم بیرون دارم تواین سفره خونه کارمیکنم
گفتم امکان نداره
اگه خونه خودش بودمن یه عکس ازخودش زنش بایدمیدیدم
محمدزدرودستش گفت پس خونشم رفتی؟
گفتم رفتیم قلیون کشیدیم کاری نکردیم
سرش روتکون دادمعلوم بودباورنکردگفت ثابت میکنم
دنیاروسرم خراب شده بود
اخه چطورزن داشته ومن نفهمیدم
اون که راحت شبهاپیام میداد
بعضی شبهازودمیخوابیدمیگفت خسته ام بایدصبح زودبیدارشم
دوباره باخودم میگفتم لابدزنش بوده نمیتونسته پیام بده
چطوردلش امدمن روبه ازدواج امیدوارکنه!
قول ازدواج بهم داده بود
لباس عروس انتخاب میکردبرام
اون همه کادو میخریدبرام
نشسته بودم اونجابلندبلندگریه میکردم خودم رومیزدم
محمددستام روگرفته بودمیگفت آروم باش
مریم وفائزه ازسرصدای من امدن بیرون
وقتی حالم رودیدن باتعجب نگاه من ومحمدمیکردن
مریم به محمدگفت چی بهش گفتی؟
اونم میگفت هیچی بخدا
دوست محمدبرام اب قنداوردنتونستم بخورم
دیگه متوجه نشدم چی شد
وقتی چشمام روبازکردم درمانگاه بودم برام سرم وصل کرده بودن
بعدازچندساعت بردنم خونه
کسی خونه نبوداحسان رفته بودامتحان
بقیه ام سرکار بودن
مریم موندپیشم تااحسان امد
نمیتونستم حرف بزنم فقط بهش گفتم سهیل زن داره محمد میشناسش
بعدبه مریم گفتم اگربخاطرحالم مامانم بهت زنگزد بگوازپله های مدرسه افتادم وازحال رفتم
مریم دستم روگرفت گفت باشه نگران نباش بعدم رفت
نتونستم بخوابم گوشیم رونگاه کردم
دیدم سهیل چندباربهم زنگ زده
اینقدرازخودم کفری بودم که گوشی روپرت کردم خوردبه دیوارودرباطریش ازجادرامد
چندساعت بعدکه یه کم اروم شدم گوشیم روبرداشتم ولی هرکاری کردم روشن نشد
روزبعدش رفتم بیرون ازتلفن عمومی به سهیل زنگ زدم گفتم میخوام ببینمت..