بچه ی بی تربیت خالم

انصافا اعصابشو ندارم

خب بگو راه دزدیو داری یادش میدی فردا توو مدرسه از کیف دوستاش کش میره

روابطم محدود کردم.خطمم عوض کردم.... دیگه فعلا راحتم...پای اون یکی خواهرشوهرمم از خونم قطع کردم.یکی از یکی بدتر....

فامیل ما عید اومده بود خونمون بچشون ظرف میوه رو گذاشته بود رو سرش  

اخرشم گفت ایشالله سال خوبی نداشته باشین که بابام خیلی به نفوس بد حساسه و موج منفی میگیره 

و اعصاب همه رو رسما ریخت بهم 

مامانش زنگ زده بود میگفت دیدی پسرم چقد ارومه??

اخه ادم چی بگه به همچین پدر و مادرای بی خیالی 

جالبه که تو خونه خودشون بچه ها اجازه ندارن حتی به مبلاشون نزدیک بشن 

ولی بیرون هرکس بگه بچت شیطون و شلوغ کاره مامانش گریه میکنه و ناراحت میشه 

منم خیلی ب نفوس بد اعتقاد دارم...

من هرجابرم دایم باید بگم آقا....نکن دیروز بردمش پارک بادی یعنی بقیه بیخیال من فقط حرص می‌خوردم نمی‌دونم کارم درست یانه ولی نمیتونم بی تفاوت باشم حتی خونه مادرم یا مادر همسرم 

حرص بخوری بهتره والا..... مشخصه مسئولیت پذیرید.درسته بچه ها شیطونن و دوس دارن کودکی و بچگی کنن ولی از بی ادبی تنفر دارم

اینطور که شما میگین پدر مادر بچه هم بی ملاحظه بودن ولی بعضیا خداییش باملاحظن بچه هاشون غیررررر قابل کنترلن به خصوص اگه زیر سه چهار سال باشن واقعا تربیت بچه سخت ترین کار دنیاست اگه یه بچه بدقلق باشه که دیگه هیهاته😐

اره انصاف خوب چیزیه.دیدم پدر و مادرها ب فکر بچه هان..ولی بچه ماشالا شیطونن...ولی اطراف من هم مادرا شعور ندارن هم بچه هاشون

اتفاقا امشب خونه مادر شوهرم بودیم برادر شوهر یه بچه هشت ماهه دارم خواهر شوهرم داره طلاق میگیره رفته بودن بچه هاشو اورده بود یه پسره شش ساله داره دختر منم دوسالشه موقع شام اونا مشغوله شام بودن رو میز منم داشتم رو میل به دختر غذا می دادم پسره خواهر شوهر دوبار از رو بچه کوچیکه پرید هیچی نگفتم دفعه سوم رو سرامیک بود دعواش کردم میوفتی رو بچه خواهر شوهرم ناراحت شد من خودم نگاه می کنم گفتم بعد از اینکه بچه کمرش هیچ شد چه فایده بعد قهر کرده رفته اتاق بهش گفتم ببخشید من به خاطر بچه گفتم نپره بهم گفت دو روز پسرم اومده کسی نباید بهش چیزی بگه گفتم ببخشید نمی دونستم

اینم نتیجه دعوا کردن بچه شلوغ بود بعدش به بچم لگد نی زد چی ی نگفتم که به خانم بر نخوره 

هیچوقت یادم نمیره

من بچه بودم شاید ۵،۶ ساله

رفتیم خونه یکی از فامیلا

من فرفره داشتم

خیلیم دوسش داشتم

مگه یه بچه چی از زندگی میخواد؟

پسرشون که همسن من بود به زور فرفرمو گرفت مامانم اینا هم گفتن بده بهش برات میخریم

دوباره برام خریدن ولی اون فرفره یه تصویر خوب تو ذهنم داشت که اون ازم گرفت و خرابش کرد... 

شاید فکر کنید بچه ها متوجه نمیشن ولی مثل من تموم چیزا تو ذهنشون میمونه، تصویر به تصویر و خب اون زمان اون فرفره معزل بزرگی بود تو زندگی من.‌.

عجب..... والا اصلا شگون نداره از رو بچه پرید

وقتی می‌ره تو استخر توپ هزاربارمیگم توپها رو ننداز بیرون یا بهش میگم جمعشون کنه 

خدا شاهده همسایه طبقه پایین مون ازش شاکی بود تموم اوناها رو با اینکه دوسال و نیم اش بود اون وقت ازسرش انداختم بچه عزیزه ولی تربیتش مهمتره اصلا از بچه لوس خوشم نمیاد