کلا ن تو فامیل های همسرم جایی دارم ن فامیل های خودم نمیگم چرا ک هی میگین پز نده فلان همیشه هر دو با شوهرم بودیم کنار هم حالا هم ک اون رفته منم امشب رفتم خونه مامان اصلا تعارف نکرد شام بمونم حالا ی کم زرشک پلو با مرغ بود و اش هم بود بهم گفت اش بخور ولی من رفتم مرغ واسه خودم کشیدم تو بشقاب ک یدفعه پسرم گفت جیب داره بردمش دستشویی برگشتم دیدم بشقاب رو برداشته و اصلا بهم نگفت تو که داشتی میخوری ی برو بخور واسه امشبم داشت غذا درست میکرد شوهرمم ک امروز رفته کربلا اصن نگفت حالا شام بمون ممیخای بری خونه چیکار .....دلم گرفته خیلی همیشه بین ما فرق گذاشته و میزارم. ...
خدایا خودتو از ما دریغ نکن خودت خوب میدونی جز تو پناهی نداریم