2726
عنوان

پسرم جیغ میزنه

101 بازدید | 12 پست

سلام دوستان پسرم هفت ماهش شده ولی مدام جیغ میزنه وقتی بازی میکنه جیغ میزنه میخنده جیغ میزنه ذوق میکنه جیغ میزنه اعصبانی کلا در هر حالتی جیغ میزنه نمیدونم چیکارش باید بکنم اصلا اعصبیم کرده راه حلی ندارید

برای شادی روح مادرم و سلامتی هممون صلواتی بفرستید🙏❤

پسر منم خیلی جیغ میزد،،واااای از موقعی که دندونش میخواس در بیاد......بردم دکتر گفت کم خونی شدید داره...دارو خورد درس شد خداروشکر

❤❤اگر به دنبال موفقیت نروید خودش به دنبال شما نخواهد آمد❤❤تاریخ شروع:98/4/1......قد:176.....وزن اول:75.600..........وزن فعلی:70/850                 هدف اول:70🔒تاپیک لاغری خانومای 85کیلویی


بچه ها باورتون نمیشه!  برای بچم از «داستان من» با اسم و عکس خودش کتاب سفارش دادم، امروز رسید خیلی جذذذابه، شما هم برید ببینید، خوندن همه کتابها با اسم بچه خودتون مجانیه، کودکتون قهرمان داستان میشه، اینجا میتونید مجانی بخونید و سفارش بدید.

چون نمیتونه حرف بزنه. خوب میشه یکی دوماه دیگه

روزی دختری خواهم داشت شبیه خودم باچشمهایی درشت که همه ی دنیا را زیبا میبیند عاشقانه زندگی میکند، تنفر برایش بی معناست، مهربانی را یادش میدهم، اعتماد راهم...یادش میدهم همه دنیایش را با مادرش قسمت کند، حتی خطاهایش را،آن وقت هیچ وقت تنها نمی ماند ...نمیگویم دخترم بترس ازمردها می گویم بترس ازگرگها، مردهاکه گرگ نیستند، پدرت فرشته ای است که روزی خدا او را فرستاد و روح تنهای مرا لمس کرد و نگذاشت ، تنهابمانم....روزی دختری خواهم داشت شبیه خودم اما بسیار قوی تر، بسیار بخشنده تر، بسیار مهربان تر و بسیار صبور تر...
2728

فقط میدونم که هر چی حساس تر بشی ول نمیکنه پسر منم تو این سنا شروع کررن به ناخون خوردن انقدر حساس شدم تا همین چند وقت پیش میخورد تا اینکه دکتر گفت ولش کن بچرو هی میگی بکن نکن 

و خدایی که در این نزدیکیست  
پسر منم خیلی جیغ میزد،،واااای از موقعی که دندونش میخواس در بیاد......بردم دکتر گفت کم خونی شدید داره ...

یعنی پسر منم کم خونی داره؟میبرمش دکتر حتما

برای شادی روح مادرم و سلامتی هممون صلواتی بفرستید🙏❤
مقتضی سنشه پسرمنم همینطوربود یک ماهی اینجوریه میخواد زبون بازکنه

خدا کنه حل بشه همیشه از بچه ای که جیغ میزد متنفر بودم سرم اومد😖😞

برای شادی روح مادرم و سلامتی هممون صلواتی بفرستید🙏❤
امیدوارم منو روانی کرده

دختر منم همین بود. آنقدر حرص میخوردم لبم میجوییدم کل پوستش رفته بود. وارد ۱۱ ماه شد اروم شد. یک سالش شد کلا تغییر کرد. انگار یهو بزرگ شد

روزی دختری خواهم داشت شبیه خودم باچشمهایی درشت که همه ی دنیا را زیبا میبیند عاشقانه زندگی میکند، تنفر برایش بی معناست، مهربانی را یادش میدهم، اعتماد راهم...یادش میدهم همه دنیایش را با مادرش قسمت کند، حتی خطاهایش را،آن وقت هیچ وقت تنها نمی ماند ...نمیگویم دخترم بترس ازمردها می گویم بترس ازگرگها، مردهاکه گرگ نیستند، پدرت فرشته ای است که روزی خدا او را فرستاد و روح تنهای مرا لمس کرد و نگذاشت ، تنهابمانم....روزی دختری خواهم داشت شبیه خودم اما بسیار قوی تر، بسیار بخشنده تر، بسیار مهربان تر و بسیار صبور تر...
ارسال نظر شما

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2687
2730
پربازدیدترین تاپیک های امروز
داغ ترین های تاپیک های امروز