2703
2553
سلام به همه دوستان قدیم و جدید.
اول بگم که اسم تاپیک نصفه شد به دلیل مشکل ارسال و اینترنتو این حرفا

" واسه داشتن شادی و آرامش بیشتر تو زندگی باید جرات تغییر داشت. پس با ما باش"

حقیقتش ما یه تاپیک داشتیم به این اسم " کسی هست مثل من احساس کنه حالتهای افسردگی داره بیایید کمک حال هم باشیم و به هم کمک کنیم. http://www.ninisite.com/discussion/thread.asp?threadID=390700&PostID=14736357#14
736357
بعد از مدتی به دلیل بار منفی عنوان تاپیک تصمیم گرفتیم اسمش رو عوض کنیم واسه همین نقل مکان کردیم اینجا.
فهرست
قدم اول: بپذیریم که باید خودمان را تغییر دهیم نه دیگران را........................................ ص 1
قدم دوم: تغییر نگرش و تفکر و نگاه.اگر نگاه ما تغییر کند دیگران هم همسو با ما تغییر میکنند..................ص 1 و67
قدم سوم: پاک کردن گذشته و خاطرات تلخ از ذهن...................................................ص 1و 12
قدم چهارم: دیگران را همانطور که هستند بپذیریم. برای افراد منفی انرژِ نمیگذاریم................ص 1
نکته: نوع واکنش ما نسبت به حرفهایی که از دیگران میشنویم.......................................ص 1
قدم پنجم: بالا بردن اعتماد به نفس.....................................................................ص 1
قدم ششم: از حساسیت ها و زودرنجی هامون و سختگیریهامون در برابر خودمون و دیگران کم میکنیم و کمی بی تفاوت تر و راحتتر زندگی میکنیم................................................................................ص1 و 2
نکته: زودرنجی............................................................................................ص 2
قدم هفتم: من میتوانم ابراز وجود کنم...................................................................ص 2
نکته: افراد متلک گو......................................................................................ص 2
نکته: مدیریت بحران......................................................................................ص 2و 3
قدم هشتم: افکار وسواسی را از ذهن دور میکنیم....................................................ص 3 و 6و9 و 12
نکته: دروغ های مخرب...................................................................................ص 4
نکته: شادی در زندگی....................................................................................ص 4و 14و15 و67
نکته: سانسور نکردن خود و احساساتمان...............................................................ص5
نکته: قربانیان باج گیری عاطفی.........................................................................ص 5
نکته: تصمیم گیری ......................................................................................ص 6
نکته: جملاتی که از آنها باید اجتناب کرد...............................................................ص 6
قدم نهم: از شادیهای کوچک لذت میبریم...............................................................ص 6
قدم دهم: افزایش ایمان و اعتماد به خدا...............................................................ص 14و15و16و13
قدم یازدهم: کمی واسه خودمون وقت بذاریم..........................................................ص17 و 18
قدم دوازدهم: سعی میکنم کمتر عصبانی شوم و بیشتر خودم را کنترل کنم........................ص 21و22و24 و45
قدم سیزدهم: چه مواقعی سکوت کنم؟چه مواقعی سکوتم رو بشکنم..............................ص28
قدم چهاردهم: خود را بیرون بریزیم......................................................................ص30 و 31
قدم پانزدهم:مشارطه،مراقبه،مکاشفه.................................................................ص28و30
قدم شانزدهم:ماند منفی تولید و دریافت نمیکنیم......................................................ص 32 و33و 35
قدم هفدهم: امواج مثبت را مثبت دریافت کرده و امواج منفی را به مثبت تبدیل میکنیم..............ص33 و 35
قدم هجدهم:با هر فکری بخوابیم با همان از خواب بیدار میشویم .پس قبل از خواب افکار خود را کنترل میکنیم.....ص35
قدم نوزدهم: با تجسم خلاق به آرزوهایمان عینیت می بخشیم..........................................ص 35
قدم بیستم: چیزهای خوب میکاریم تا چیزهای خوب برداشت کنیم( قانون کارما).........................ص37 و 41
قدم 21 : افکاری رو به ذهنمون راه میدهیم که دوست داریم خلق بشن( بچه غول بیشعور)...................ص 39 و41
دل نوشته ها:........................................................................................................ص 40
یک نکته:................................................................................................................ص42
قدم 22: جادوی کلمات، از کلمات مثبت تلقینی استفاده میکنیم چون خلق میشن...............................ص43 و 76
قدم 23: تمرین میکنیم در حال زندگی کنیم.نه گذشته و نه آینده....................................................ص49و 50و 51و54و59
قدم24: با کودک درونمان زندگی کنیم...................................................................................ص 62 و 71و72و70
قدم25: افکارمان را با آرزوهای قلبی امان هماهنگ میکنیم.............................................................ص69و70
یادآوری 1: هر مشکل طول عمر محدودی دارد.......................................................................ص 63
یادآوری 2: عاشق بودن همان است که بدانی دیگری کامل نیست....................................................ص64
یادآوری 3: در صورت دیدن رنجشی از دیگران............................................................................ص65 و70
یادآوری 4: اگر در زندگی چیزی وجود دارد که آن را نمیخواهید..........................................................ص67
یادآوری5: هدفتان هر چه میخواهد باشد..................................................................................ص68
یادآوری6:تصمیم برای تغییر................................................................................................ص73
نکته:........................................................................................................................ص74
یادآوری7: برای آنکه فرشته درونمان مجسم شود........................................................................ص76
قدم26: چه کنیم زودت به آرزویمان برسیم...................................................................................ص77
یادآوری8: رنگ های تماشایی جهان.........................................................................................ص78
یادآوری9: رشد شخصیت ....................................................................................................ص82
قدم27:مراقبت از ذهن.......................................................................................................ص83 قدم28:حفظ استقلال روحی و عاطفی..........................................ص86 یادآوری10: مدیریت احساس.....................................................ص87
همه ماها در طول روز هزاران مساله واسمون پیش میاد که اعصابمونو به هم میریزه، روحیه امون رو کسل میکنه طوری که حوصله هیچ کس و هیچ چیز رو نداریم مثل مشکلات بچه دای ، همسر داری، روابط با خانواده ها و اطرافیان، تنهایی و مشکلات مالی و هزاران چیز دیگه.............................
اما اگه یه کم دقت کنیم میبینیم خیلی ها هستند که مسایل رو تو زندگیشون دارن اما مثل ماها به هم نمیریزن چرا؟!
من به این فکر افتادم که یه کم خودمو تغییر بدم تا شاید با تغییر دادن خودم به ارامش و شادی بیشتری برسم .تو این تاپیک با کمک دوستان آروم آروم جلو اومدیم و دیدیم با تغییر دادن خودمون چقدر از مشکلاتی که قبلا باهاش درگیر بودیم خود به خود رفع میشه. من به این نتیجه بزرگ تو زندگیم رسیدم که نمیشه اطرافیانمن رو دوباره تربیت کنیم یا آداب بهشون یاد بدیم پس ما باید جوری خودمون رو بسازیم که راحتتر بتونیم باهاشون کنار بیاییم.
این رو هم بگم که ما اینجا دنبال راهکار مثلا واسه تغییر دادن همسرمون یا ........مسایلی از این دست نیستیم. شاید هر یک از این مسایل باعث رکود روحی ما شده باشه اما خب خیلی ها هم هستند که درگیر همین نوع مشکلاتند اما روحیه شون خدشه دار نشده .پس ما توی این تاپیک فقط و فقط دنبال راهکار بای تغییر خودمون هستیم نه دیگران و نه مشاوره برای مشکلات خانوادگی.
هر چند روز یه دفعه در مورد یه موضوعی صحبت می کنیم و بعد از ارائه تجربیات فردی و راه حل هایی که به نظرمون میرسه +مقالات یا کتابای مفید شروع به تمرین دسته جمعی میکنیم. چون وقتی کاری گروهی باشه و آدم حس کنه تنها نیست انگیزه اش بیشتر میشه. وقتی توی این مرحله کم کم پیشرفتی حاصل کردیم میتونیم گزاش کار بدیم که مثلا در طول هفته چه مواردی پیش اومده که ما رو ناراحت و یا آزرده کرده ولی ما با استفاده از روش ایکس تونستیم غلبه کنیم.
خلاصه مطالب گفته شده تو تاپیک قبلی رو اینجا هم میذارم. اما دیگه پستها و دیالوگهای بچه ها رو نذاشتم.


بچه ها باورتون نمیشه!  برای بچم از «داستان من» با اسم و عکس خودش کتاب سفارش دادم، امروز رسید خیلی جذذذابه، شما هم برید ببینید، خوندن همه کتابها با اسم بچه خودتون مجانیه، کودکتون قهرمان داستان میشه، اینجا میتونید مجانی بخونید و سفارش بدید.

2720

******** اولین قدم**************
0
0
0
0
بپذیریم که باید خودمان را تغییر دهیم، نه دیگرانرا. مشکل از روحیه خود ماست نه دیگران.

اگه تا آخر هفته هر روز این جمله رو با خودمون مرور کنیم اولین قدم بزرگ رو برداشتیم. چ.ن به نظر من تا زمانی که همش تقصیرات رو گردن دیگران بندازیم تو همین حال و اوضاع می مونیم .اما اگه یه تلنگر هم به خودمون بزنیم یواش یواش دیگران هم همسو با تغییرات ما عوض میشن.

*********قدم دوم: تغییر نگرش و تفکر و نگاه.اگر نگاه ما تغغیر کنه دیگران هم همسو با تغییر می کنند.*********
که بعضی چیزا و رفتار اطافیان و بخی مشکلات واقعا منفی هستش و ناراحت کننده. و هیچ جور نمیشه بهش دید مثبت داشت. اما من یه راهکار جدید پیدا کردم.

" " دلیلی نداره همه چی رو مثبت دید. دلیلی نداره فکر کنیمم همه آدمها فرشته اند و اصلا بد وجود نداره. خدا هم هیچ جا نگفته مجبورید همه رو دوست داشته باشید . چون همونجور که خوبی وجود داره بدی هم وجود داره. پس باید بپذیریمش. اما چی کار میشه کرد؟ اونم اینه که منفی ها رو همونطور که هست بپذیریم و قبول داشته باشیم بدون اینکه انتظار تغییر ازشون داشته باشیم.
یه مثال: شخصی از نزدیکانمون هست که به نظ ما منفی میاد و اصلا حس خوبی به ما نمیده و گاها ما رو هم میرنجونه. دلیل نداره خودمون رو مجبور کنیم دوسش داشته باشیم. چون اینجوری بیشتر به اعصابمون فشار میاد. نمیشه هم تا همیشه ازش متنفر بود چون اینجوری هم زندگی کردن سخت میشه. پس اه حل اصلی اینه که بپذییم اون آدم منفیه. وقتی این موضوع رو واسه خودمون جا بندازیم دیگه از زخم زبوناش یا بی مهری هاش یا .......ناراحت و دلخور نمیشیم. چون پذیرفتیم که این شخص چنین اخلاقی داری و انتظاری بیشتر از این ازش نمیره.
معمولا ما از کسی ناراحت میشیم که توقع و انتظارش رو نداریم اما حالا که قبول کنیم این شخص منفی هاش بیشتر از مثبت هاشه راحتتر باهاش کنار میاییم و دیگه به دل نمیگیریم.

پس اینجوری یک عامل از عواملی که باعث ناراحتی روحی ما میشده کم کم کمرنگ میشه و با این کار تونستیم نگرشمون رو هم عوض کنیم.
نظر من اینه که نمیشه شرایط و تغییر داد مثلا نمیشه خانواده همسر رو عوض کرد یه بچه رو عوض کرد و .......پس ما باید با شرایط کنا باییم و کای کنیم تا شرایط برامون آسونتر بشه تحملش.
چطوری شرایط آسون میشه؟ باتغییر دادن نوع تفکر و نگاهمون.
من اینو از چنین روانشناس شنیدم و خوندم. وقتی طرز فکرمون و عوض کنیم خب آدمها و شرایط رو هم یه جور دیگه میبینیم.

منم در کتابای زیادی خوندم که باید دیدمونو نسبت به زندگی عوض کنیم از افکار منفی دوری کنیم افکار منفی انسان رو فلج میکنه پس تا میتونیم افکار مثبت داشته باشیم اگه جملهای زیبا دیدیم که تونست بهمون کمک کنه برای تغییراونو بنویسیم ومثلا به در یخچال نصب کنیم تا زود به زود اونو ببینیم وملکه ذهنمون بشه
2714
درست دوستای گلم دید ونگرش عوض کردن خیلی موثره این که بر سر مسایل بی خود خودمون رو درگیر نکنیم همه حرفا رو اگرچه تلخ بود با لبخند جواب بدیم تا میتونیم مسایل را بزگ نکنیم وبه حاشیه نبریم وسر هر موضوعی بحث بی مورد نکنیم اگه چیزی باب میلیتون نبود از اونجا دور بشین تا تحت تاثیر جو اونجا قرار نگیرین و از همه مهمتر افکار منفی رو تا میتونید از خودتون دور کنید

مثلا مادر شوهرهای ماها از دو نسل قدیم تر هستند. قاعدتا با تفکرات و فرهنگ دوران خودشون دارن زندگی می کنند و بالتبع همون رفتار رو با ماها دارن. اونا به اندازه ماها مطالعه ندارند. سواد دانشگاهی ندان. درسته سنشون بالاست و دارای تجربه. اما از جنس تجربه های ماها نیست.
ما مال نسل امروزیم با کلی تکنولوژی و اطلاعات و .......
پس نتیجه اینکه ماها نباید اونا رو با خودمون مقایسه کنیم. نباید انتظار داشته باشیم اونجور که ما فکر می کنیم اونا هم فکر کنند. چیزی که باعث حال خمودگی و افسردگی ما میشه اینه که ماها انتظاراتی از اونا داریم که اونا نمی تونند براورده کنند بنابراین ما حرص میخوریم و سر خودرده میشیم. ما نمی تونیم این آدمهای حداقل 50 یا 60 ساله رو دوباره تبیت کنیم و بهشون آداب اجتماعی یاد بدیم. زمان خودشون مادر شوهرا اینطوری باهاشون که عروس بودن رفتار میکردن حالا فکر میکنند هنوزم اونا باید با ماها اینطوری رفتار کنند .میدونم غلطه .اما چه میشه کرد؟ نمیشه که معلم شد و راه افتاد به مادر شوهر و پدر شوهر درس اخلاق داد.
پس ماها که باسواد تر و با تجربه تر هستیم باید راهی رو پیدا کنیم تا باهاشون کنار باییم بدون اینکه حرص بخوریم.
راهکار دوم اینکه :

به قول همسرم واسه این افراد در این سطح از سواد و فرهنگ و اطلاعات چه لزومی داره که خودمون رو بکشیم تا خودمونو بهشون ثابت کنیم. مثلا اصرار داریم مادر شوهرمون ما رو نمونه ببینه .یا قدردان زحماتی باشه که واسه زندگی پسراشون میکشیم. یا هزار تا چیز دیگه.............. پس نتیجه اینکه ما برای این جور افراد دیگه انرژی نمیذاریم .همین از دست دادن انرژی باعث میشه کلی روحیه مون تضعیف بشه. من از امروز با خودم قرار گذاشتم که واسه آدمهایی که سعی می کنند به نوعی از عمد منو نادیده بگیرن یا از روی نادانی و جهالت منو و تواناییهامو نادیده بگیرن دیگه انرژِ نذارم تا خودمو به هر قیمتی بهشون ثابت کنم. به قول همسرم اگه کسی عاقل باشه خودش تفاوت شخصیتی رو حس میکنه نیازی به تلاش مضاعف نیست.

******یک گل لاله سعی نمیکند خود را از گل سرخ متمایز سازد. زیرا متمایز هست******
در جای خوندم اگه همیشه فکرت مثبت باشه وبه چیزهای خوب فکر کنی دور شما اینه ای نامریی تشکیل میشه که وقتی افکار منفی به طرفتون میادبرگشت میخوره یعنی وجود فکر مثبت اونو پس میزنه به جایی که اومده

یه با یه مشاور میگفت:

در نظر داشته باش ه کس هر حرفی بهت میزنه آیا اهنمایی میکنه و از سر دلسوزی میگه یا نه؟ حسادت میکنه و میخواد نیشی به تو بزنه؟
اگه از دلسوزی میگه که ناراحتی نداره.اما اگه از روی غرض و حسادت میگه ، بدون که فهمیده تو از اون بالاتری و داره بهت حسودی میکنه.پس توی دلت به حسادت اون بخند و بذار توی آتیش حسادت خودش بسوزه و اهمیتی بهش نده. این آدم فقط هدفش نیش زدن به توئه پس حالا که اینو میدونی نباید ناراحت بشی.چون علت کارشو میدونی .احتیاجی هم به تلافی کردن تو نیست چون عذابی که از حسادت میکشه واتسش بسه.
**********قدم سوم: پاک کردن گذشته و خاطرات تلخ از ذهن.**********

یه جمله خوب از کسی شنیدم که خیلی به درد این موضوع میخوره:

" من تمام زندگیمو فدای یکی دو تا مسئله نمیکنم حتی اگه خیلی بزرگ باشه. "

این جمله خیلی خوبیه. چون واقعا اگه قرار باشه کل زندگیمونو ول کنیم و فقط به یکی دو تا مسئله فکر کنیم دیگه چیزی از زندگی و لذت هاش نمی فهمیم و عمرمون رو به هدر دادیم.
باید این رو بپذیریم این فقط ما نیستیم که ممکنه اتفاقات و خاطرات تلخ از گذشته داشته باشیم. دیگران هم مثل ما انسانند و گذشته هاشون پر از مشکل. پس باید گذشته ها رو به خودش سپرد و در حال زندگی کرد. همه این حرفا تو حرف و ظاهر قشنگه اما عمل بهش سخته ولی در عین حال غیر ممکن هم نیست. با تمرین میشه.
این همه که ما به گذشته ها و خاطرات تلخ فکر می کنیم اگه قرار بود تا حالا اتفاقی بیفته باید می افتاد .پس میبینیم که فکر کردن به گذشته هیچ نتیجه ای جز اعصاب خوردی و فرسودگی روح نداره.
من از دیروز هر موقع که به یه واسطه ای می خواستم یاد گذشته ها بیفتم زود جلوی خودمو میگرفتم و با صدای بلند به خودم می گفتم : گذشته ها دیگه تموم شده و کاریش نمیشه کرد. مهم اینه که الان در چه وضعیتی هستم.
می خوام انقدر این جمله رو با خودم تکرار کنم تا ملکه ذهنم بشه.
افکار منفی همیشه هستند این ما هستیم که نباید راهشون بدیم. این جور موقع ها زود موقعیتم رو عوض می کنم مثلا کاری که دارم انجام میدم رو رها می کنم میرم سراغ چیزی که دوست دارم مثلا گوش کردن اهنگ یا قآن خوندن یا برنامه تلویزیون .............هرچی که حواسمو پرت کنه.

حالا که نمی تونی به قول معروف تربیتش کنی و چیز یادش بدی و بفهمونی همون بهتر با چنین آدمهایی کل کل نکنی و بذاری به حال خودشون. مهم هم نیست چی فکر میکنه چون ما از این به بعد داریم یاد میگیریم واسه همه افراد انرژی نذاریم.

اگه فاصله ای بین ما و خانواده همسرانوم هست طبیعیه. چون ما از یه نسل دیگه و اونها از یه نسل دیگه ان. ما جور دیگه ای فکر میکنیم و اونها تجربیاتشون محدود به همون آدمهای دور و برشون و گذشته هاشون هست. تصورشون از رابطه عروس و مادر شوهر با ما فرق میکنه .تحصیلاتی که ما داریم و محیط کاری و اجتماعی و مطالعه ای که ما داریم رو اونا ندارن .دقت نظری که ما در مورد آداب شخصیتی داریم اونا ندارن پس هم هاینها باعث میشه فاصله ای ایجاد بشه که ربطی به خوش اومدن اونا از ما یا ما از اونا نداره .این فاصله مربوط به اختلاف نظر و سلیقه هست . به این معنیه که ما کمی فرق میکنیم همین. پس از این به بعد هر چیزی که ناراحت و معذبمون کنه میذاریم به حساب اختلاف نظر نه دوست داشتن. خودمون هم باید کمی ریلکستر باشیم و آدمهای اطرافمون رو خیلی جدی نگیریم. اونا طبق نظرات خودشون زندگی میکنند ما هم طبق نظرات خودمون. نه از اونا ایراد بگیریم نه خودمون رو مجبور کنیم که خودمون نباشیم.

*********قدم چهارم: دیگران رو همانطور که هستند بپذیریم .برای افراد منفی انرژِ ی نمیذاریم.********



مطالب زیرهم در مورد حرفهایی که از دیگران میشنویم و واکنش ما در برابر اون تا به انزوای روحی کشیده نشیم:

اول اینکه اگر کسی حرف ناراحت کننده ای به ما زد یا بی احترامی کرد میشه مودبانه و محترمانه جواب لازم رو به شخص داد. و از عملکرد یا نظر خودمون دفاع کنیم و جلوی کسی در برابر اظهار نظراتشون در مورد موضوعات مختلف کم نیاریم. اما اگر احیانا در موقعیتی بودیم که نتونستیم یا نخواستیم یا نشد جواب دلخواهمون رو بدیم نباید خودمون رو ناراحت کنیم بلکه اولویت با راه اوله اما اگه نشد راه دوم میگه باید یه سد دفاعی برای خودمون درونمون درست کنیم .مثل آینه ای که نور رو منعکس میکنه ،ما هم باید تمام حرفها و کارهایی رو که ناراحتمون میکنه رو منعکس کنیم و نذاریم به درونمون و ذهنمون و روحمون نفوذ کنه .با این سد دفاعی و آینه درون همه منفی ها رو به بیرون پرتاب میکنیم .

اگه هر حرفی که شنیدیم یا رفتاری که دیدیم و ما را نراحت کرده اول در ذهنمون این دو مورد رو یاداوری می کنیم بعد راحتتر می تونیم اون قضیه رو فراموش کنیم:

الف: اول اینکه ببنیم کسی که ما رو ناراحت کرده آیا در حد و اندازه و شان ما هست یا نه؟ اگر نیست پس چرا خودمون رو به اطر رفتار کسی که در حد و شان ما یست ناراحت کنیم؟ بایدنگاه کنیم ببینیم آیا اون آدم به اندازه ما با سواد هست ؟مطالعه دارد؟فرهنگ و شخصیت و سابقه خانوادگی ما را دارد؟ وقتی میبینی ندارد و زمین تا آسمان با ما فرق دارد نباید دلخوری را به خودت راه دهی و باید بگذاریم به حساب فرهنگ پایین و شخصیت ضعیفش. حالا هر کی میخواد باشه. وقتی اینطوری فکر کنیم دیگه طرف رو در حدی نمیبینیم که بخوای خودت رو ناراحتش کنی. منظور این نیست که مغرور باشیم اما نبید هم اونقدر خودمون رو دست کم بگیریم که هر حرفی رو
به خودمون بگیریم و حرص بخوریم. در چنین شرایطی باید مقاومت روحی داشته باشیم. و با هر حرفی زود خودمون رو نبازیم.

ب: ( نمیدونم اینو قبلا گفتم یا نه، اما خب دوباره می نویسم با فرض اینکه شاید ننوشته باشم)

باید در نظر داشته باشیم هر حرفی که هر کسی به ما میزنه آیا راهنمایی میکنه و از سر دلسوزی میگه یا نه؟ اگه دلسوزی باشه که ناراحتی نداره .اما اگه حس کردی از روی غرض یا حسادت میگه بدون که اون شخص فهمیده تو ازش بالاتری و داره بهت حسودی میکنه پس توی دلت به حسادتش لبخند بزن و بذار توی آتیش حسادت خودش بمونه .اون آدم هدفش اینه که فقط به تو نیی زده باشه پس حالا که علت رو میدونی نباید خودت رو ناراحت کنی.
2706
ارسال نظر شما
این تاپیک قفل شده است و ثبت پست جدید در آن امکان پذیر نیست

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2712
2687