منو نامزدم قرار بود فردا بریم شمال من بهش گفته بودم شاید پدرم اجازه نده اونم هی منو مسخره میکرد میگفت برو اجازه نامه کتبی از بابات بگیر و اینا
دیشب به بابام گفتم اونم اولش قبول نکرد گفت خانواده نامزدت نگن ما رو دخترمون غیرت نداریم همه جا میفرستیمش میره و اینا
منم گفتم نه بابا اونا اصلا اینطوری نیستن بعد کلی اصرارم قبول کرد منم سریع به نامزدم زنگ زدم گفتم کلی خوشحال شدیم
حالا صبح بهم پیام داده میگه مریم بابای من اجازه نمیده میگه نرید پس شمال کنسله