بچه ها عمه شوهرم اتریش زندگی میکنه الان دوروزه اومده خونه مادرشوهرمینا من تاحالا ندیده بودمش امشب رفتیم با شوهرم ببینیمش و هم دعوتش کنیم واسه پنجشنبه شب خونمون تا منو دید گفت مهناز ( مادرشوهرم ) تو که میگفتی به آدمای چش رنگی نمیشه اعتماد کرد و زن چش رنگی برکت از زندگی میبره و دختر چش رنگی اینجوریه و اونجوریه و ... حالا چیشده عروس چش رنگی گرفتی 😏
مادرشوهرمم با ت ت پ ت گفت وا من کی گفتم اتفاقا عروس من یکی یدونه اس
منم فقط لبخند زدم و به مادرشوهرم گفتم مرسی مامان
دختر عمه شوهرمم که مجرده 29 سالشه گفت خدا کنه نی نی تون چش رنگی نشه
شوهرمم دید من ناراحت شدم گفت اتفاقا من هر روز از خدا میخوام چشای بچمون بشه عین چشای ملیکا خانومم
منم الکی خودمو به بی حالی زدم و گفتم کمرم درد میکنه و واسه شام میریم خونه خودمون
خیلی دلم ازش گرفت من با خودم برنامه ریزی کرده بودم یه شام مفصل درست کنم و باهم بریم پارکی جایی ولی حالا انقد ازش ناراحت شدم که دیگه نمیخوام دعوتشون کنم خونمون
شما بودید ناراحت نمیشدید ؟
واسه بار اول انتظار چنین رفتاری نداشتم 😢