بهترین دیالوگی که توی عمرم شنیدم:امروز می خواهم به مصاف تزویر بروم که بدترین آفت دین است. تزویر با لباس دیانت و تقوی به میدان می آید. تزویر سکه ای است دورو، که بر یک رویش نام خدا و بر روی دیگرش نقش ابلیس است. عوام خدایش را می بینند و اهل معرفت ابلیسش. و چه خون دلها خورد علی از دست این جماعت سر به سجود آیه خوان و به ظاهر متدین...💔
حسرت زندگی خاصی نه ولی کلا....اونایی که دغدغع هایکوچیک دارن..خوشحاای های کوچیک دارن.....
من مادرم و هر دم دردی ز من زاده می شود.....و این کودک که در جای جای من جان گرفته....و با بطن سرد من خو گرفته...هردم خون مرا می مکد...و استخوان بودن مرا می جود...ودر من زاده می شود....من مادرم و می دانم شکست ضمیر نور چه دردی دارد...و چکیدن میل غزل ار سرانگشتانم چه وزنی دارد...ولی حیف که افتاب مرده است...و اینه چه پوج ز انعکاسی دگر بارور است.....من در عمق پوچ لحظه ها مادرم...زمانی که سکوت از صدای اشک هایم می چکید...و بوسه های پوسیده از لبانم می گریخت...فقط لحظه ها می دانستند که نگاهم ویران خواهد شد...من مادرم و لالایی هایم رفته است...تو بگو چند وقت است مرده ام؟ چند وقت است کودکم در گور خفته است؟
من حسرت زندگی دوستم رو میخوام من رفتم دانشگاه ۴سال پول بی زبون ریختم تو چاه اون رفت ارایشگری الان من توخونه بیکار و افسرده اون هر شبی ۷تاعروس داره یعنی شبی ۱۴میلیون درآمدشه شده یکی از بهترین ارایشگرهای شهرمون خونه زندگی واسه دوره هاش میره فرانسه انگلیس خو ش به حالش واقعا
هیچ وقت به شخص خاصی حسودیم نشده شکر خدا ولی در کل به خاطر مشکلاتی که برام پیش اومده حسرت هر کسی رو دارم که با عشقش ازدواج کرده و مجبور به تحمل و صبر نبوده برای رسیدن ...