ماشالله به همه... من فقط آرزوی مرگ مادرشوهر و خواهرشوهرمو دارم الان.... برای نامزدی نزاشتن جشن خوب بگیرم ی دورهمی... برای عقدم دوباره نزاشتن من زوری و قایمکی از اونا رفتم آرایشگاه و محضر... حنابندون و عروسی و هیچی نذاشت بگیریم.... حسود میگفت چون من مثل الان جشن نداشتم شما هم نباید داشته باشین... جالبه من و شوهرم خونه آماده کرده بودیم تالار و اینا هم اوکی بود رفتم لباس عروس پرو کنم مادرشوهرم گفت کی واسه تو عروسی میگیره چنان زد تو ذوقم.... الانم زندگیمو نابود کرده داریم جدا میشیم... باوجود خونهایی که داشتیم و داشتن رفتیم مستاجری با وجود پول و درآمد هم نزاشت ی جشن بگیریم 🤕🤕🤕🤕🤕🤕برام دعا کنید روزای خوش منم برسه زودتر..