2410
2553
عنوان

زندگی من خیلی سخت گذشت ولی گذشت

4374 بازدید | 171 پست

۱۵ سالم بود ک خواستگار ها شروع کردن ب اومدن همون موقع ها هم داداش(علی) رفیق فابریک بابام ک همسنم بود خیلی پیگیرم بودم فاصله مدرسه دخترونه و پسرونه هم ی کیلومتر بود میرفتم مدرسه صبح و ظهر جلوم ظاهر میشد خیلی از این رفتارش بدم‌ میومد هر روز راهمو عوض میکردم از کوچه پس کوچه ها میرفتم ک نبینمش ولی نمیدونم چطوری خودشو بهم میرسوند.انقد اومر و رفت تا کلافه شدم .یکی از دوستامم با دوست علی .دوست بودن از طریق اون شمارشو بهم رسوندن من اون موقع گوشی نداشتم با گوشی دوستم بهش پیام دادم و تهدیدش کردم ک ی بار دیگه جلوم سبز شه ب عموم میگم چون با عموم راحتم ولی اون شروع کرد ب پیام دادن و از علاقه ش گفتن بعد کارش اصرار ب دوستم ک گوشیشو بیاره مدرسه بتونه حرف هاشو بهم بزنه انقد از عشقش گفت منم تو اون سن خام حرف هاش شدم کم کم پیام دادن وزنگ زدن ها شروع شد‌ ی مدتی بود باهم اشنا شده بودیم ک مادرش ب مامانم گفته بود ک دختر مالِ علیِ حق نداری ب کسی بدیش از این حرف ها ماهم خیال خوش برمون داشت تا خیلی بهم وابسته شدیم انقد ک روزی ک نمیدیدمش خیلی حالم بد بود انگار ی چیزی کم داشتم روزها ب همین احوال پیش رفت مثلا میرفتم مدرسه هر روز با گوشی دوستم پیام و زنگ داشتیم .من خانوادم خیییییلی مخالف گوشی هستن تا اینکه علی برام ی گوشی ساده گرفت وداد خواهر بزرگش ب دستم رسوند دیگه برا زنگ و پیام دادن منت دوستمم نمیکشیدم  راستش خیلی ابراز علاقه میکرد خیلی بهم محبت میکرد من مادر اصلا بهم محبت نکرد پدرمم همیشه سرکار بود و ماهی ی بار خونه محبت علی منا کور وکر کرده بود هیچی نمیدیدم و نمیشنیدم خلاصه گوشی رو دور از چشم‌مامانم داشتمش .ی روز ک گوشی رو زده بودم شارژ و خوابم برده بود مامانم پیداش کرد 😭همون موقع هم علی فقط پیام داده بود و قربون صدقه رفته بود با لگد تو پهلوم بیدار شدم وقتی گوشی رو دست مامانم دیدم سکته رو زدم کلی بد بیراه بهم‌گفت ازم توضیح خواست برداشت زنگ زد ب علی ک ببینه اصلا کیه جواب ک داد علی فکر  کرد منم شروع کرد باز قربون صدقه رفتن عصبانت مامانم اوج گرفت شروع کرد فوش دادنش بیچاره هنگ کرده بود مامانم تهدیدمون میکرد ک ب بابام میگه  علی هم شروع کرد ب گریه ک من میخوامش دست از سرتون بر نمیدارم کلی اسرار ب مامانم ک جریاتو ب بابام نگه ‌مامانم گوشی رو قطع کرد و با شلنگ افتاد ب جونم انقد منا زد ک دیگه دستاش نا زدن نداشتن منم فقط سکوت کرده بودمو واشک میریختم 

ببین برای منم همین پیش اومده بود دقیقا!!!😥 

من از یکی از پزشکای دکترساینا ویزیت انلاین گرفتم از خونه و خیلییییی خوب بود و حتی توی تعطیلی های عید هم هستن. 

بیا اینم لینکش ایشالا مشکلت حل میشه 💕🌷

2456
2714
علی چند سالشه اخر؟

اخه یه جا گفتی هم سن بابامه.یه جا گفتی یکی از دوستام با دوستش دوسته

بعد مادرش چجوری گفته دختر رفیقشو میخواد یارو؟😶

خدای مهربان به قلب کسی که الان به پیامبرت دورد میفرسته (صلوات)آرامش عطا کن.منو دعا کنید

خوب بقیه بگوگرم شده بودم ها😑

خانما برا خانه دارشدنم صلوات مرسی🌹اگه دلت برادست خط بچگیت تنگ شدبادست مخالفت بنویس🌹چقدرسخت تنگ ماهی بودن بشکنی قاتلی نشکنی زندانبان🌹  
2706
ارسال نظر شما
این تاپیک قفل شده است و ثبت پست جدید در آن امکان پذیر نیست

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2712
2687
پربازدیدترین تاپیک های امروز