امشب شوهرم گفت سارا یادتهدنامزدی چقد عشوه میریختی و ناز میکردی؟آدم دلش غش میرفت😐اما تو این پنج سال که عروسی کردیم یه بارم نشده تو برام عشوه بیای😐
منم همینجوری جدی نگاش میکردم بهش گفتم زن باید ببینه نازش خریدار داره تا ناز کنه😢من نازم خریدار نداره😢بعدم آروم گرفتم خوابیدم😴😴😴