خواهرشوهربزرگترم(لیلا)و دخترش رفتن به خواهرشوهرکوچیکترم( زینب)به دروغ گفتن که من پیش مردم بدگویی دختر زینب روکردم با اینکه اصلا من اینکارونکردم.
هیچکدومشون حرفمو باورنکردن جز شوهرم و پدرشوهرم...وبخاطر اینکه پدرشوهرم منو دوست داره دختراشواز اومدن به عقدبرادرشوهرم ک بعداز ماه صفره محروم میکنه
حالا هم مادرشوهرم و دختراش منو مقصرمیدونن و اصلا باورم نمیکنن.
شما چجور قضاوت میکنین؟
روبرو کن!
خودشون کمن ، بچه هاشونم اضافه شدند
تقصیر تو که نبوده
ولی کلا خونواده بد مدیریت کردن قضیه رو
برن به درک
از پدر شوهرت خواهش کن اجازه بده اونام بیان برا عقد خودتو بزرگ کن بهترین فرصته از دستش نده
خب اولا برو ی جایی ک هم خواهر شوهرات هستن هم مادرشوهرت برو خیلی منطقی ب لیلا و دخترش بگو پیش کی حرف زدم ؟؟بیاید رو به رو کنید بگین پیش فلانی فلان حرف رو زدی
دوما از پدرشوهرت خواهش کن بزاره عقد بیان
ب خاطر حرف مردمم ک شده بزاره بیان ولی من بودم دیگه با هیچکدوم نمیحرفیدم
چه پدرشوهری.یه دونه از اینا کافیه یه خاندانو به هم بزنه.مرد حسابی مثلا بزرگ فامیلی مدیریت بحرانشو نگاه
جلوی دوتا خواهر شوهرات یا وقتی همشون جمع هستن،به خواهر شوهرت(لیلا) بگو،من جلو کی این حرفو زدم که به گوش تو رسیده؟اگه گفت یه بنده خدایی و نمیخوام بگم و اینا،اینقد پاپیچش بشو که مجبور بشه اسم یکی رو بیاره، همونجا هم بگو الان زنگ میزنم به فلانی،چون خواهر شوهرت نمیخواد آبروش بره یا مجبور میشه داد و بیداد کنه،یا هم از اونجا بره،که در هر صورت بقیه میفهمن این حرفا رو از خودش در اورده
😂برای منم همین اتفاق افتاد دقیقا، البته مادر شوهرم جلوی یکی از دوستام پشت سر من حرف زده بود،منم جلوی دوستم مستقیم زنگ زدم به مادرشوهرم،گفتم تو این حرفا رو پشت سر من میگی زشت نیست برات؟خجالت نمیکشی؟از پسرت نمیترسی از خدا هم نمیترسی؟شروع کرد به قسم خوردن که من نگفتم،گفتم شاهد دارم ،دوستم مریم اینجاست، شروع کرد به تته و پته کردن ،اخرشم گریه کرد، که ببخشید و اینا...😂😂😂
