ببین منم به همین مشکل خورده بودم.😢خانمای اینجا بهم دکترساینا رو معرفی کردن و منم از یکی از دکتراش ویزیت آنلاین گرفتم از خونه. و خیلی راضی بودم و مسالمم حل شد😍 بیا اینم لینکشایشالا که مشکل توهم حل بشه😘
من علائم پری داشتم فکر کردم دارم پری میشم اما نشدم بی بی زدم مثبت بود اره سرگیجه هم میتونه از علائم بارداری باشه
فرزندم،از ملالتهای این روزهای مادری ام برایت میگویم... از این روزها که از صبح باید به دنبال پاهای کوچک و لرزان تو بدوم و دستت را بگیرم تا زمین نخوری. به کارهای روی زمین مانده ام نمیرسم این روزها که اتاقها را یکی یکی دنبال من می آیی، به پاهایم آویزان میشوی و آن قدر نق میزنی تا بغلت کنم، تا آرام شوی. این روزها فنجان چایم را که دیگر یخ کرده، از دسترست دور میکنم تا مبادا دستهای کنجکاوت آن را بشکند. با ناراحتی و ناامیدی سر برگرداندنت را میبینم که سوپت را نمیخوری و کلافه میشوم از اینکه غذایت را بیرون میریزی. هرروز صبح جارو میکشم، گردگیری میکنم، خانه را تمیز میکنم و شب با خانه ای منفجر شده و اعصابی خراب به خواب میروم. روزها میگذرد که یک فرصت برای خلوت و استراحت پیدا نمیکنم و باز هم به کارهای مانده ام نمیرسم...امشب یک دل سیر گریه کردم. امشب با همین فکر ها تو را در آعوش کشیدم و خدا را شکرکردم و به روزها وسالهای پیش رو فکر کردم و غصه مبهمی قلبم را فشرد...تو روزی آنقدر بزرگ خواهی شد که دیگر در آغوش من جا نمیشوی و آنقدر پاهایت قوت خواهد گرفت که قدم قدم از من دور میشوی و من مینشینم و نگاه میکنم و آه... روزگاری باید با خودم خلوت کنم و ساعتها را بشمارم تا تو از راه بیایی و من یک فنجان چای تازه دم برایت بیاورم و به حرفهایت با جان دل گوش بسپرم تا چای از دهن بیفتد.... روزی میرسد که از این اتاق به آن اتاق بروم و خانه ای را که تو در آن نیستی تمیز کنم. و خانه ای که برق میزند و روزها تمیز میماند، بزرگ شدن تو را بیرحمانه به چشمم بیآورد. روزی خواهد رسید که تو بزرگ میشوی، شاید آن روز دیگر جیغ نزنی، بلند نخندی، همه چیز را به هم نریزی... شاید آن روز من دلم لک بزند برای امروز... روزی خواهد رسید که من حسرت امشبهایی را بخورم که چای نخورده و با سردرد و گردن درد و با فکر خانه به هم ریخته و سوپ و بازی و... به خواب میروم...شاید روزی آغوشم درد بگیرد،این روزها دارد از من یک مادر به شدت بغلی میسازد...!❤️❤️
دوستان گلم شیرازی هستم دیگه نپرسید کجایی هستی😘تیر 98:سلام خدا جونم ممنون که میخوای این ماه بعد چهار سال بهم نی نی بدی😘و تیکرم رو واقعی کنی.دوستت دارم.😘 31 مرداد:یک هفته قبل موعد بعد دو ساعت بی بی یه هاله خیلی توهمی انداخت😬.3 شهریور:میدونستم این ماه میخوای یه بچه سالم و صالح بهم بدی.عاشقتم خدا جونم.خودت ازش محافظت کن سالم بیاد بغلم😍26 شهریور:خدا جونم ممنون که صدای قلب عشقم رو شنیدم عاشقتم خدا جونم چجوری شکرت کنم😄.1آبان سونو nt الهی قربون دست و پای کوچولوت برم مادر با دیدنت قند تو دلم اب شد.خدایا ممنونم ازت❤16آذر سونو انومالی:👧دختری دارم با چشمای مشکی،پیرهن گلدار دومن زرشکی،دختر من صد قل هو الله داره،چشم سیاش هزار ماشالا داره ،خدایا شکرت بخاطر سلامتی عزیز دردونم😇1 دی:سلام مامانی قشنگم اتاقت مبارکت باشه الهی دورت بگردم💋.14 دی:امروز حرکاتت رو بوضوح از رو شکمم دیدم فکر کنم خیلی گرسنه ای که چند تا ضربه محکم به مامان زدی چراغ خونم.دردت به جونم.خدایا روزی هزار بار شکرت میکنم💞