من خونه مادرشوهرم یه کشو دارم ک لباسامو میزارم حالا این امروز ب من زنگ زد کنارش مادرشوهرم و خواهرشوهر دیگم هم بودن هی میخندید میگفت امروز،رفتیم کشو لباستو تمیز کردیم گفت خب؟ میگیه چیزایی پیدا کردیم گفتم چی گفت لباس خواب خوشگلتو بعد سه تایی شروع کردن ب خندیدن منم با خنده گفتم کی ب شما اجازه دادبرین دست ب وسیله هام بزنین گفت از داداشمون گفتم عه جدی؟؟ گفت ما نیاز،ب اجازه نداریم با اجازه خودمون منم چیزی نگفتم دیگ...... واااای دارم منفجر میشم بخداااا حتی حالم هم از شوهرم بهم میخوره ....