من سعی میکنم با مساوات برخورد کنم با هر دو..ولی اون مدام حسادت میکنه..۴ سال و نه سال سن دارند..
نمونه اش همین الان..برای کوچیکه صورتهای خوشحال و عمگین و...چیدم ازش میپرسم..اون اومده مدام جواب میده و میگه بدین به من...باز کوچیکه گریه میافته..
تا قبل اش هم داشتم کارهای خونه رو. میکردم خسته ام..اصلا حوصله غر غر الکی ندارم
چی
بعدشم شوهرت میاد میگه ازصبح تاحالا خوردی خوابیدی چکارکردی مثلآ
این بدتر روانی میکنه
نظرم اینه کوچیکه رو پیش باباش هفته ای یبار بذاری
و با بزرگه بری پارک، فست فود، خرید، پیاده روی
یا هر جا ک دوس داره.
برو یه چای دم کن بخور اینا رو هم ولشون من
چشم بهم بزنی بزرگ شدن و مثل کوه پشت هم هستن
به نظرم شما از ابتدا استباه رفتار كردي
😂😂وای خدا
خوب دختر بزرگت از اینکه وقتت رو با کوچیکه میگذرونی ناراحته.یه تایم هم بذار برای بازی با اون
اول بزرگتره رو با یه سرگرمی متناسب با سنش مشغول کن بعد بیا با کوچیکه
یا بگذار دوتایی با هم بازی کنن
ن بعدشم شوهرت میاد بهت میگه آره تو فرق میذاری میخوای خودتو خفه کنی
به خواهر بزرگه بگید با کوچیکه بازی کنه و صورتکها رو اون بچینه براش
خوراک روان دختر بزرگت فراهم نیست ، باید کارهاسو تو چشم بیلری روانش تقویت شه
مدام خودش رو با خواهرش مقایسه میکنه...
خوش به حال اون که تو کالسکه میشینه..من نمیتونم راه برم دیگه
من رو هم مثل اون ببر حموم بشور
برای من هم تو شیشه شیر بیار...
خداااااا...هر چی میگم بدتر میشه
بزن تو دهنش پررو
