خلاصه اولین وقت ویزیت دکتر اورولوژی رو گرفتم و با هم رفتیم بعد از گرفتن شرح حال معاینه سونوگرافی بیضه و آزمایش اسپرموگرام نوشت ... بعد از سونو مشخص شد بخاطر همون قضیه شیمی درمانی بیضه هاش تحلیل رفته و اون زائده هم یه کیست هست که اگه جراحی بشه دیگه هیچ وقت نمیتونیم بچه دار بشیم پس نباید باهاش کاری داشته باشیم ... این مرحله خیالمون راحت شد که وضعیت بیضه ازون چیزی که فکر میکردیم بهتره پس همسرم خیلی آروم شده بود ... آزمایش اسپرم هم طبق حدسی که داشتیم آزو بود یعنی هیچ اسپرمی در آزمایش دیده نشد (ما این آزمایش رو قبل ازدواجم داده بودیم و من میدونستم اسپرمی وجود نداره) ...
دکتر طبق روال دارو نوشت :
1) قرص کانت بوست که برای افزایش تعداد و تحرک اسپرم هست ...
2) آمپول فولیگان (گونادوتروفین)
3) آمپول سینال اف 75 واحد
اینارو حدود سه ماهی مصرف کرد ولی باز نتیجه آزمایش اسپرم مثل قبل بود ... حالا من این وسط انقد مقاله فارسی و خارجی خونده بودم که رسما من به دکتر پیشنهاد دادم که توی مرحله بعدی چیکار کنه، بهش گفتم اگه آزواسپرمی انسدادی باشه چی؟ اصلا اگه به تیروئیدش مربوط باشه چی؟ چون پرتوی رادیوتراپی دقیقا به محلی از گردن تابیده شده بود که ممکنه بود غده تیروئید رو تحت تاثیر قرار بده پس زیادم بعید به نظر نمیرسید ...
پس مرحله بعدی که به پیشنهاد من دکتر مطرحش کرد دادن آزمایشات مربوط به تیروئید بود که حدس من درست بود و همسرم کم کاری تیروئید داشت و ازون موقع دارو میخوره حالا این وسطا ما گفتیم بیوپسی بیضه هم انجام بدیم اصلا ببینیم بیضه اسپرم میسازه؟ که بازم به پیشنهاد من دکتر اینم نوشت ولی خب 4 ماه زمان برد تا همسرم ذهنی آماده بشه برای این موضوع ...
و بازم انقد زیارت عاشورا و حدیث کسا خوندم تا بالاخره همسرم خودش اومد گفت که من آمادم برای بیوپسی ... نگم براتون از اون روز که یکی از سخت ترین روزای زندگیم بود ... تصور کنید هیییییچ کس خبر نداره و ما تنها رفتیم بیمارستان و قصد داریم همچین کاری کنیم ... من تمام مدت به این فک میکردم اگه حس پاهاش بعد از بیهوشی موضعی که کردن برنگرده چی؟ اگه یکی اینجا مارو ببینه چی؟ خیلی شرایط بدی بود ... تا همسرم بره اتاق عمل و برگرده مردم و زنده شدم ... یه 10 روزی طول کشید بتونه راحت بشینه و بلند بشه ... بعد تقریبا 3 هفته هم تونست بره باشگاه و فعالیت های ورزشیش رو انجام بده ... و بعد تقریبا 1 ماه تونست از لباس زیر گشادتری استفاده کنه چون قبل اون برای اینکه بیضه ها افتاده نباشن و فشار نیاد بهشون باید از لباس زیر تنگ استفاده میکرد ...
خلاصه یه هفته بعد بیوپسی جوابش اومدو چون دکتر ایران نبود ما مجبور شدیم تقریبا 20 روز صبر کنیم تا بفهمیم قضیه چیه ... ولی ازونجایی که من طاقت نداشتم خودم دست به کار شدم و اینترنت رو شخم زدم تا بالاخره سر دراوردم که جواب بیوپسی چیه ... آخه جواب بیوپسی مثه بقیه جواب آزمایشا نیست یه متن بلند انگلیسی تویضحاته که همشم تخصصی و پزشکیه ... و تفسیرش رو فقط دکتر میتونه بفهمه ... اما با هر مصیبتی بود با تلاشای شبانه روزی اینجانب موفق شدم بفهمم که بله همسر اینجانب سلول های زایا که اسپر ساز هستن رو تولید میکنه ولی خب اسپرمی نداره تقریبا و خیل خیلی تک و توک هستش ... خب این خبر خیلی خوبی بود برای ما چون توی یه مقاله خونده بودم که اگه سلول های زایا تولید بشن بازم میشه با میکرواینجکشن باردار شد ... خلاصه اینکه بعد 20 روز رفتیم دکتر و دکترم همینارو گفت ولی یکم عامیانه تر یعنی گفت : خبر خوب اینکه شما میتونید بچه دار بشید و بچه هم برای خودتون باشه ... خیلی خوشحال شدیم چون ما به تهش یعنی جنین اهدایی هم فکر کرده بودیم و این موضوع برای مایی که نیتمون از بچه داری تحویل دادن سرباز امام زمان بود یکم اذیت کننده بود چون هرچی باشه بالاخره نمیدونیم جنین برای چه تیپ خانواده ای خواهد بود ...
خلاصه اینکه دکتر مارو ارجاع داد به مرکز ناباروری ابن سینا ...
اینارو داشته باشین تا بعدا بقیه ش رو هم تعریف کنم الان خیلی خسته شدم ...