شوهرم ۸ ماه اعتیاد به هروئین داشت که بعد از فهمیدن من و تا مرز طلاق رفتن گفت ترک می کنم و ترک کرد...تا دم مرگ رفت واقعا بعده دو ماه تازه یکم بهتر شده. دوسش دارم..خیلی اهل کار و زندگیه....محدودمنمی کنه...از لحاظ مالی تامینم...با محبته...تحصیلکرده و خیلی آدمپیشرفته حتی تو اون زمانی که اعتیاد داشت کارش رو انجام میداد....و هبچ چیزی کمنبود ....اما بدیاش
خیلی زیاد درگیره کاره...از اینکه ازش بپرسی کجایی جبهه میگیره...مدام میگه تو به من شک داری.... فقط یکبار مشاوره اومده....مدام میگه من معتاد نبودم ... من ااصلا نمیرم تو اون آدما من میرمم اونجا حالم بد میشه...اشتباه کردم...منو یاد اون غلطی که کردم می اندازه....وابسته به خانوادشه...الان یکم بهتر شده هر روز دیگه نمیره ولی اونا خیلی تصمیم میگیرن.. میگه تو خونه ازم تست بگیر ولی هی متو به عنوان معتاو اینور اونور نبر....
اما من پر از شک و دو دلیم....بیست و هشت سالمه....نمیدونم آینده چی میشه....می ترسم همش بر گرده....بهش اعتماد ندارم...مدام بهش گیر میدم....دل مرده ام...دلم میخواد جدا بشم ولی میترسم پشیمون بشم. از یه طرف دوسش دارم از یه طرف از آینده میترسم....خیلی افسردم...خودش بهم میگه انقد خود خوری نکن...خودتو اذیت نکن ولی نمی تونم....جوابشوو میدم اونم عصبانی میشه حتی یک شب جای خوابمو عوض کردم....مدام دنبال مچگیری ازشم...
دلم میخواد بتونم دوباره به زندگی بر گردن حتی بعد چهار سال از کارم اومدم بیرون....
شما بودید چیکار میکردید...بچه ندارم....عاشق بچم...ولی میگم اگه یه وقت....پس بی خیالش میشم ....
تروخدا دعامکنید....