شبش پیله کرد بیاید با عیادت پدربزرگ شوهرم البته گفت تو شوهرت ولی اقایی نیومد من رفتم باشون من مادرشوهر خواهرشوهروجاری بابرادرشوهرم وسطای راه یهو گف توواس چی اومده جاکمه کی ب تو گف بیای هرجاتو اماده ای و ازاین جورحرفا جاخونه مامانم گف همینجا پیاده شو بروخونه مامانت نیا بچت اذیتت میکنه مامانم خونه نبود خاستم پیاده شم ولی چون اوناخونه نبودن برادرشوهرم نذاشت خونشون پایین خونشونه الان سه چارروزیه نرفتم پایین بنظرتون چیکارش کنم