بعد ی سال قهر با خانواده شوهرم بالخره از خر شیطون پیاده شدم برم خونشون خونشون ی شهر دیگست دوساعت راهه ی ساعت دیگه قراره راه بیوفتم اینم بگم اونا چن بار اومدن خونمون ولی من تحویل نگرفم و نرفتم خودشونم میدونن حق بامنه برا همی میومدن ک من آشتی کنم زایمانم ک کردم من بهشون حبر ندادم خودشون فهمیدن زود اومدن حالا من اصلا نبخشیدم فقط بخاطر شوهرم میرم چطوری بهشون بفهمونم از وقتی پاشون از زندگی ماقط شده و دخالت نمیکنن خیلی باشوهرم خوشبختم آخه قبلا خیلی باهم دعوا میکردیم سره اونا میخوام بفهمن همه دعواهامون بخاطر اونا بوده اگ دخالتشون نباشه ما همو دوسداریم اصن چجوری رفتار کنم؟چیکار کنم ک با سیاست باشم و یکم زیر پوستی میخوام پز بدم ک شوهرم خیلی هوامو داره و خیلی برام خرج میکنه چون پدرشوهرم بشدت حساسه ناراحت میشه شوهرم منو تحویل میگیره و خیلی برام میخره اون ب زنش اصن پول نمیده دوسداره شوهرمنم اینطوری باشه منم حرصم در میاد حالا چطوری یکم فخر بفروشم ببخشیدا من ادم بدجنسی نیسم فقط میخوام مث قبلا خاکی و مهربون نباشم چون چوبشو خوردم نمیخام ی اشتباهو دوبارتکرار کنم اینم بگم ک من خیلی نسبت ب اونا وضعم خوبه و شاید دارایی من ده برابر پدرشوهرمه اون چشمه دیدن بهتر از خودشونداره منم میخام خیلی زیرپوشتی پز بدم و بش بفهمونم پسرش چقد منو دوسداره میخام بفهمه الن ک پسرش تو خونشه بعد یکسال دلیلش اینه ک من اجازه دادم چحوری بش بفهمونم اینارو😢😢😢😢پره عقده و بغضم از دسش