رو صدام کار کردم همیشه تو تمرین هام چشمامو می بستم و یک عالمه آدمو تصور می کردم که دارم براشون می خونم
تو حموم شامپو نقش میکروفون رو داشت برام
گاهی وقتا تا ساعت 3 نصفه شب با هندزفری درسمو گوش میدادم
عاشق یک پسر بودم که از هم دور بودیم و ولم کرد رفت بیشتر تمرین هام اونو جلو خودم می دیدم که حسرت می خوره که ولم کرده
8 سال از زندگیمو درگیر این پسر بودم
اینقدراینقدر سفت و سخت تمرین کردم که شدم مدرس آواز سنتی😍