2737
2734

اومدم تهران چندروزه شوهرم خدمته مازندران...قراربود یه سر بریم پیشش دوهفتس همو ندیدیم

بعد زنگ میزنه به من میگه چه کاریه چارساعت راه بیاید اینجا خب شیش ساعت راه برید میرسید اصفهان (خونمون)خیلی ناراحت شدم حداقل میتونست بگه دوست دارم بیای ولی اذیت میشید برگردید اصفهان‌...حالا میخواستم پدرشوهرمو راضی کنم ببرم پیشش دیگه اینکارو نمیکنم شما بودید میرفتید یا نه؟؟؟؟ 


بچه ها باورتون نمیشه!  برای بچم از «داستان من» با اسم و عکس خودش کتاب سفارش دادم، امروز رسید خیلی جذذذابه، شما هم برید ببینید، خوندن همه کتابها با اسم بچه خودتون مجانیه، کودکتون قهرمان داستان میشه، اینجا میتونید مجانی بخونید و سفارش بدید.

2728
2738

منم بودم برمیگشتم اگه چیزیم گفت قشنگ بهش میگفتن من دوستای توکوچه خیابون نیستم باهام اینجوری حرف بزنی خانومتم بهش بگو اگه قصد خیرهم داری باید قشنگ حرف بزنی

حرفای دشمنت رو خوب گوش کن اون ایرادات تو رو خوب میدونه !!!!!!
بیانش بد بوده بعدم گلم خانما با اقایون فرق دارن شما احساسی تری اون منطقی تر فکر میکنه دلخور نشو

اونوقت که نامزد بودیم(قبل از عقد)اینطوری نبود همیشه میگفت حضورت مهمه الانم دوسم داره ولی حرف زدنش فرق کرده

اونوقت که نامزد بودیم(قبل از عقد)اینطوری نبود همیشه میگفت حضورت مهمه الانم دوسم داره ولی حرف زدنش فر ...

به خدا منم فکر نمیکردم شوهرم تغییر کنه اما عوض شد فقط سعی کن شما هم وابستگیت کمتر کنی تا کمتر اسیب ببینی،میدونی معنیش این نیست کمتر دوستت داره ولی فقط کمتر قدر باهم بودنو میدونه به محضی حس کنه ممکنه نداشته باشدت باز به خودش میاد

دقیقا یکم کمتر بچسبم بهش درست میشه ولی خب سخته ولی چاره ای نیس

اره منم در حال تمرینم مستقل شم و کمتر وابسطش باشم اخه خسته شدم با یه حرفش یا یه کم کم توجهیش کل روزم خراب میشه و غصه میخورم و گاهی خودخوری میکنم و همش دنبال علتش تو خودم میگردم

2706
ارسال نظر شما

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2687
داغ ترین های تاپیک های امروز