مادرشوهرم حسودشوهرم منوبوس کنه بایدمامانش بوس کنه ولی الان دیگ جلو اون کاری نمیکنیم که حسودی کنه وهرجاباشوهرم بخوام برم بیرون بهشون نمیگم وبهم گفتن توخیلی سیاست داری ی چیزی میخری بمانشون نمیدی آخه قرارنیست که همه بدونن
بامادرشوهرم ب فکرمانیست که عروسی بگیریم بریم؟ سر خونه زندگیمون مدام درحال گشت گذاروپول خرج کردنه
از خداتونم باشه بهتون حسادت میکنن یعنی ازشون برترین از نظرشون وضعف دارن
ازدست اونا انقدعصبی شدم که تپش قلب گرفتم و چشم راستم تیک میخوره مدام
براش دلایل منطقی بیار اول بشین باخودت روراست باش ببین اصلا چرا دوست نداری مراسمی تو خونت گرفته بشه.من اوایل فکر میکردم الکی حساسم بهش میگفتم خونم بهم میریزه ولی یه بار اجازه دادم دوستاشو دعوت کنه فقط در حده اینکه ببینم چه اتفاقی میفته ک دیدم خونه شده بود اشغال دونی از اون روز ب بعدش خودش دیگه حرفی نزد از بس غر زدم بااینکه خونه رو تمیز کرده بود از روز اولشم تمیزتر خخخخ اما این اواخر چندبار خواست مراسم ختم فامیلاشو بذاره تو خونه و از اونجایی ک اون حرف مامانشو خیلی گوش میده و من مثلا خیلی با مامانش دوستم مخ مامانشو زدم ک ما تازه عروسیم و نکن اینکار و قانعش کن و ازاین حرفا و خدارو شکر تا الان ک از سر من گذشتن این بلاها ولی اگه بخواد بگیره اول از من می پرسه اگه بگم نه ناراحت میشه ولی دیگه واسم مهم نیس بذار بشه حتی هم شده با دعوا ولی نمیذارم اگه راضی نباشم نمیذارم حتی مهمون دعوت کنه
همینکه خودت تفکرت این بشه که نباید سواری بدی دیگه یعنی نصف مسیر رفتی اما اگه تو فکرت بترسی که نرم چی میشه و.... اونا همچنان توقع دارن البته اونا مهم نیستن منظورم شوهرته
ببین دوست گلم مردا از زنهای قوی و محکم البته نه جیغ جیغو و غر غرو خوششون میاد
فقط کافیه خودت و حرفات قبول داشته باشی و محکم حرفتو اعتراضتو بگی نه با غر غر و دعوا
تو غر نزنی و دعوا نکنی عاشق این میشه که یه خونه با ارامش باهات بسازه و تنها باشید
اما اگه غر بزنی و دعوا کنی همش بهش بگی اینجوری اینجوری میگه خوب اینم مثل مامانم ایناس با هم زندگی کنن اشکال نداره
واسه خونه جدا فقط با احساسات شوهرت جلو برو
من دوست دارم با هم بشیم میایی خونه فلان کنم فلان کنم تو خونمون فلان کار کنم و......
نگو اونجا نمیشه
میدونی منظورم اینه بگی من دوست ندارم بیام با مامان اینا زندگی کنیم من دوست دارم تو خونمون فلان کنم و قبل اومدنت فلان کنم تا میایی بغلت بیام و....... خونه مامان اینا نمیشه این کارا رو کرد
اولش محکم بگو و اخرش خودت لوس کن و برو بغلش و...... نذار بحث ادامه پیدا کنه کلا ادامه بغل و بوس و عشق بازی رو برو
مادر شوهر من هم خیلی ولخرجه و اصلا ب فکر جیبه شوهرم نیس من که زنشم اینقد تیغش نمی زنم ک اون میزنه یه بار هم که بهش گفتم گناه داره نکن خدا راضی نیس گفت وظیفشونه من بزرگشون کردم 😐بقول مامانم اینا مادر نیستن میگه اینا خوشبختی بچه هاشونو نمیخوان برا همین اینجور بهشون فشار میارن
