من ٣٣ سالمه عزيزم انقدر ذهنم درگيره ك فراموش كردم تو كامنت قبل بگم
دوران عقد پشيمون شدم اما بزرگترا گفتن بهم نزن درست ميشه بدتر شد ك بهتر نشد
ميگه دارم ميرم مشاوره
اما حرفايي ك بهم زد خيلي سرخوره ام كرده آبروريزي ك جلو همسايه هاي مادرم كرد حرفاي خيلي زشت ك باعث شده دلم خيلي شكسته
ما خانواده با آبرويي هستيم خيلي بد كرد باهام
ولي اگه يكي از همين رفتارارو من با خودش يا خانواده اش بكنم از سقف آويزونم ميكنن
حتي ب مادرمم خيلي راحت بي احترامي كرد با عربده مثل ي اراذل ك ب ي جا حمله ميكنن منو مادرمم تنها بوديم پدرش هم اومد اما فقط نگاه ميكرد ميگفت نميتونم كنترلش كنم
من اگه جدا بشم ديگه ازدواج نميكنم