پریروز 8ساعت بیخبر بودم ازش
بعد 8ساعت دیدم گوشیشبوق خورد
برداشت گفتم کوفت کجایی اخه
اومد خونه گرفت به باد کتک.بخدا 8ساعت تموم دلم مثل سیر و سرکه میجوشید گریه میکردم
اومد خونه گفت مامانم که از شکمش اومدم باهام اینجور رفتار نکرد😔تو با یه کاغذ باطلی ولی مامانم می مونه برام
منم قسم خوردم که دیگه نگرانش نشم
کلا بدنم کبود شد سرم باد کرد زیر دستش
داشت میزد یهو خودبخود بدون اینکه دستش بخوره جایی دیدم انگشتش خون زد بیرون و پاشد رفت.گفتم این یه نشونست
بازم دیشب دیر اومد گفتم کجا بودی گفت فلانی رو بردم بذارم تهران برگردم.نمیدونم چرا اینکارارو میکنه