2737
2739
عنوان

من چیکار کنم بین عقل و دلم موندم...

333 بازدید | 20 پست

خانوما میشه راهنماییم کنید من یه دختر ۱۷ سالم رشتم تجربیه و تنها هدف زندگیم رسیدن به موفقیتم تو کنکورم بودع دختر درسخونیم تعریف از خودمم نباشه

و به چیزای متفرقه ام نمیگم فکر نمیکردم چرا اما کم ن اهلش بودم نه پیگیرش

تا این ک تو تابستون با پسری اشنا شدم واقعا عاشقش بودمو میخاستمش اونم همینطور

قصدمون ازدواج بود برا بعد ها ولی و قصد داشتیم کم کم به خانواده بگیم البته بگم اختلاف سنیمون زیاد بود یه مدت باهم خوب خوش بودیم منم خیلی خوشحال بودم با خودم میگفتم در کنار اون میتونم به خواسته های خودمم برسم اونم خیلی خوب بود ولی اخرش تموم شد ......از طرف اون به خاطر اینک میگفت این روابط اشتباهه و این حرفا اما میدونم ک بخاطر خودمم میگفت و این ک از خانوادش میترسید😢

از این ک من چقد داغون شدم بگذریم اما الان خیلی بهترم اما بعضی وقتا پروفایلشو چک میکنم ...

تا این ک توی مجازی با به طور اتفاقی با پسری اشنا شدم ک سه سال باهام اختلاف داشت و تازه کنکور داده بود و نتیجشم خیلی خوب بود و دانشگا تهران قبول شد 

مث خودمم بود قبلا با کسی بود ک تموم شده بود 

خیلی عادی باهم چت میکردیم و اونم گاهی منو مشاوره میکرد برای درسام از همون اولم بهش گفتم من ادم موندی نیستم دلتو به من خوش نکنی یوقت

گذشت تا دیدم اخلاقش عوض شد به شوخی خنده میگفت بعدا خودم میام میگرمتو از این حرفا 😑 ک هر دفه من ببخشید ریدم بهش😕
اونم از رو نمیرفت کلا منو از هر لحاظ حرص میداد و میخندید😕

من خودمو درگیرش نمیکردم از یه طرف دلم هنوز گیر اون پسر بوده و میشع گفت هست

اونم خیلی از من میخاست فراموشش کنم 

اما من همیشه یه دلهره ای داشتم باهاش حالم خوب بود اما فقط میخاستم دوستش باشم ن چیز دیگه ای اما خو از اون جایی و اگر مامانم بفهمه واقعا باهام برخورد میکنه 

و از طرف دیگم از این ک من واقعا فکر میکردم این رابطه اشتباهه تمومش کردم

همین دیشب اونم خیلی سعی کرد منو قانع کن ولی اخر گفت کاری ک درسته رو انجام بده خیلی پسر خوب و بامنطق و بادرکی بود اخرش با ناراحتی هم اون هم من تموم شد 

چون میترسیدم رابطه یه دوتا دختر یا دو تاپسر با رابطه یه دختر یا یه پسر هر چندعادی فرق میکنه و طبیعیه ک یه احساس بینشون شکل بگیره

من از همین میترسیدم ک احساسی شکل بگیره 

و یا اون عشق سابق من بگرده یا این ک من نخامش و اون وابسته بشه اخرم دلشو بشکنم....

حالا از امروز هی وسوسه میشم بهش پیام بدم نمدونم چیکار کنم 

من کاری درستی کردم ایا؟😖
😭



 


آرزویت را برآورده میکند همان خدایی ک برای خندان گلی آسمان را میگریاند💗💕

بچه ها باورتون میشه!!!

دیروز جاریمو بعد مدت ها دیدم انقدر لاغر شده بود از خواهر شوهرم پرسیدم چطور انقدر لاغر شده، بهم گفت از اپلیکیشن زیره رژیم گرفته، من که از کافه بازار دانلود کردم و شروع کردم لینکشو میزارم شمام شروع کنید تا الان که راضی بودم.

2731
2738

شما الان تو سن هیجانات روحی هستی 

شخصیتت و استانداردهات به ثبات نرسیده، تجربه کافی نداری در عوض انرژی زیاد داری .اولویتت درس و آینده ات باشه حالا اگر این وسط گاهی با کسی صحبت میکنی و معاشرت میکنی نمی گم بده ولی اصلا اصلا جدی درگیر نشو و اصلا به ازدواج از الان حتی فکر هم نکن،  برای ۴ سال آینده ات هم تصمیم نگیر چون خودت هم عوض میشی چه برسه به طرف مقابلت 

اگر هم این روابط قراره شمارو بی قرار کنه و دائم به فکر زنگ زدن و این مسائل باشی طبیعیه که یهو به خودت میای میبینی زمان درس از دست رفته 

وقتی بچه دارمیشوید اجازه میدهید بخشی از قلبتان تا ابد بیرون از سینه بتپد
اگه به فکر درست باشی گوشیو میزاری کنار

۲۴ساعته ک گوشی دستم نیست بعدم مال زمان تابستونه😕

در زمان درسم نمیزارم  کنار مدیریتش میکنم☺

آرزویت را برآورده میکند همان خدایی ک برای خندان گلی آسمان را میگریاند💗💕

بنظر من اصلا با هیچ پسری در ارتباط نباش تحصیلات و شغلتو به ثبات برسون بعد برو سر این چیزا

مطمئن باش از الان باکسی تصمیم ازدواج بگیری حتما حتما وقتی بزرگتر شدی پشیمون میشی

حرف زدن معمولی هم وابستگی میاره بالاخره


2706
ارسال نظر شما

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2687