ببین برای منم همین پیش اومده بود دقیقا!!!
من از یکی از پزشکای دکترساینا ویزیت انلاین گرفتم از خونه و خیلییییی خوب بود. بیا اینم لینکش ایشالا که مشکلت حل میشه 
به خواهرم شچنصدبار میگه ببخشید دیر جواب دادم
ببخشید منتظر موندی
ببخشید فلان شد
اما به من هیچی
قول داده بود بیاد باهام بریم یه شهری خرید کنیم
منم اعتماد کرذم یه هفته بعد زد زیر قولش دارک میسوزم
میگم چرا نگفتی ببخشید و ... از دلم دربیاد
من یه هفتس به قولت اعتماد کردم
ناراحتیم براش مهم نیس
دوروزه اصلا بهش هیچی نگفتم دیدم داره قلبم میترکه
صبح باهاش دعوا کردم
نفرینم کرد مریضی سختی بگیرم اکثرن اینجور میگه
بعد من اگه دخترشو نفربن کنم از دلش در نمیاد اصلا
مگه پدر و مادر وظیفشون محبت و توجه و درک بچه هاشون نیست چرا فرق میزارن اخه هر دو به یک اندازه
اسی تو هم جوری زندگی کن انگار نیستن اصرار نکن هر جا هم خواستی خودت برو
وقتی میبینه روحیاتم حساسه مثل روحیم رفتار کنه
همه بچه ها یجور نمیشن
و گفتی ازش محبت نخواه
هیچوقت نمیبخشمش منو وابسته خودش بار اورد و عاطفی و بعد ولم کرد همیشه حس خلا دارم
منو ناراخت میکنه بعد با دخترش خوش میگذره
از شر بنده هاش به خدا پناه میبرم که فرق میزارن
فرق هم بگه نمیزارم مهم نیس
چون اون حس رو کاملا میبینم که چقدر تفاوت داریم براش
اگه دوسم نداشت به دنیا نمیاورد
فقط بچگی از محبتشون تامین بودم
همه ه ها یکی نیستن باید اونقدر بهم توجه و.. کنن تا خلا نداشته باشم
اما درک نمیکنن
کاش ازدواح کنم با عشقم برم شهر دور کمتر ببینم
دوری عزیزی میاری.
با من خونه مدارا نمیکنه
رفتنی خوابگاه هی میزنگه
منم حرصم دزمیاد
خب وقتی میگه نیا خونه یعنی نگرانته نتونی درس بخونی
اگه براش مهم نبودی که میگفت اتفاقا بیا کمک خونه... زیادی حساس شدی احتمالا چون دوری و داری تو غربت درس میخونی
ارسال نظر شما
تاپیک های به روز شده
51 ثانیه پیش
52 ثانیه پیش
پربازدیدترین تاپیک های امروز
داغ ترین های تاپیک های امروز
