تو دوران عقدیم...
ماجرا از اینجا شد که اوند دنبالم بریم خونشون سر بزنیم به مادر و پدرش...بعد یهو خواستن پدرش ببرن ازمایشگاه بعد ساعت ۱۱ شب بود در حالی که داشت میرفت ب من گفت خواستی بری خونتون ماشین بگیر و برواخه ادم زن جوونش بفرسته با آژانس!!!!خلاصه شب اومد و خونه ما خوابید.صبح من داشتم یکم کار میکردم گفتم خسته شدم گفت حالا میمیری انجام بدی...منم جوش کردم یهو ول کردم رفتم بیرون کارم داشتم.خلاصه زنگ زد بیا من برسونمت گفتم نه میرم باره دوم زنگ زد گفت روی سگ منو بالا نیار..منم باز گفتم نه.بعدم پیام دادم رفتارت درست کن من میرم تا رفتارت درست کنی.اخه خیلی بهم برخورد خانواده من اینجور رفتار نکردن با من...این در حالی ک در طول عقدمون بار چهارمه ک گفتم میرم..و تموم کنیم.البته تا الان سه روز قهر نبودیم....منم منت کشی نکردم...اونم نیمده.اخه من همه جوره باهاش کنار اومدم دلم میگیره اینجور با من حرف بزنه بعدم براش عادی میشه...چکار کنم.