ببخشید ولی احتمالاچون شوهرتون معتاددو عصبی اون دونفرم ازش جدا شدن،البته طبق گفته های خودتون تو تاپیکای قبلی
پسر شوهرم که الان یازده سالش هست رو دوساله نگه داشتم و یک سال اول زندگیم حامله هم شدم اما بچم سر نه ماه تو شکمم مرد و من چند ماهی هم افسردگی گرفتم بعد خوب شدم پسر شوهرم یک سال و نیم خیلی اذیتم کرد تا وجود منو تو این زندگی پذیرفت حتی یه بار مستقیم برداشت با دهن کجی بهم گفت بابام بمیره خونش میشه واسه من حالا میبینیم خیلی حاضرجواب و سرتق هست خانواده شوهرمم خیلی سنگ این بچه رو به سینه میزنن چون مادر این بچه فامیل دورشون بوده
عزیزم خونه رو چرا همون اول که داغ بود به نام خودت نکردی؟
الان شوهرت قبول میکنه ؟
😐
شاید نزنه به نامت
خلاصه زن قبلی شوهرم رو چند وقت پیش تو خیابون دیدم همونی که از شوهرم یه دختر داره دختر اون چهارسالشه نگو این خانم منو تعقیب کرده و محل کارم رو پیدا میکنه با دوستی دوستی میاد محل کارم بعد یه حرفایی گفت بهم که زندگیمو بهم بزنه منم شنیدم اما توجهی نکردم سه چهاربار اومد محل کارم و نشست به حرف زدن واسه من که دید فایده نداره آخر گفت خونه شوهرت واسه پسرش و دختر منه یوقت به نام تو نزنه چهار روز دیگه واست داستان نشه
نمیخوام نا امیدت کنم ولی فک نکنم به این راحتی خونه به نامت بزنه.
من و شوهرم نشستیم حرف زدیم من واقعا میترسم بخوام یه بچه بیارم بعد مثلا بچم هنوز ده سالش نشده باشه خدای نکرده اتفاقی واس شوهرم بیفته اینا منو آواره کنن واسه همین شوهرمم گفت بزودی خونه رو میزنه به نامم حالا بنظرتون درسته از حالا به فکر باشمیا چکار کنم بنظرتون؟
چه سوالیه؟ الانم دیره برای به فکر بودن. بله حتما خونه رو بزنه به نامتون. به نظر نمیاد همسرتون مرد قابل اعتمادی باشه.
بله بزنه به نامت ولی خب از اونطرفم دوتا بچه هاشم حق دارن
ارسال نظر شما
جدیدترین تاپیک های 2 روز گذشته
تاپیک های به روز شده
پربازدیدترین تاپیک های امروز
داغ ترین های تاپیک های 2 روز گذشته
داغ ترین های تاپیک های امروز
