دوسش ندارم
محبتش به دلم نیست
اصلا نمیتونم بهش علاقمند بشم
۱۰ ماهه دارم داغون میشم
از وقتی ام فهمیدم بخاطر حقوقم منو میخواد داغونتر شدم
نمیخوام باهاش زندگی کنم بخدا قسم وقتی کنارشم حالم بده حس خفگی بهم دست میده ودوست دارم زودی برگردم خونمون؛بچه ها خانوادم قبول نمیکنن که من طلاق بگیرم؛تو شرایط خیلی بد وعجله ای عقد کردم
آذرماه عروسیمه؛دارم نابود میشم دلم نمیخواد باهاش زندگی کنم
خیلی خیلی شرایط سختی دارم کارم فقط اشک ریختنه؛نه راه پس دارم نه راه پیش.این روزا فقط توفکرمه که یه نامه بنویسم وبه خانوادم بگم نمیخواستم آبروی شما با طلاق من بره ونمیتونستم با کسی زندگی کنم که بهش علاقه ندارم ویه عمر زجر بکشم وبعدش خودم رو بکشم که از این زندگی راحت بشم
دلم مرگ میخواد.انگار دیگه هیچی واسم معنی نداره تو این دنیا.
