2733
2739

دیروز روز تعطیلم بود. وسیله های شوهرمم پخش خونه بود. گفتم میخوام مرتب کنم. بیا ببین کدومو میخوای بندازم دور کدومو نگه دارم

کلی دستم درد میگره تایپ میکنم،یه ری اکشن نشون بده.....والا  

برگشت گفت خودم بعدا میام تمیز میکنم. گفتم نه من الان دارم تمییز میکنم دست تو باشه مثل این مدت همشون ولن تو اتاق. 

کلی دستم درد میگره تایپ میکنم،یه ری اکشن نشون بده.....والا  


بچه ها باورتون نمیشه!  برای بچم از «داستان من» با اسم و عکس خودش کتاب سفارش دادم، امروز رسید خیلی جذذذابه، شما هم برید ببینید، خوندن همه کتابها با اسم بچه خودتون مجانیه، کودکتون قهرمان داستان میشه، اینجا میتونید مجانی بخونید و سفارش بدید.

2731

گفت نه خودم تمیز میکنم. در همین حین بود یه کوله داشت خراب بود اونو سروته کردم وسیله هاش بریزه. تا جمعش کنم 

کلی دستم درد میگره تایپ میکنم،یه ری اکشن نشون بده.....والا  

تا دید رفتم سر اون کیف اومد جلو. یه برگه از کیف افتاده بود برداشت و چند بار سرم داد زد تو بیجا کردی رفتی سر کیف من. بیجا کردی این برگه رو خوندی

کلی دستم درد میگره تایپ میکنم،یه ری اکشن نشون بده.....والا  

خو

خوب خوب باید به اطلاع همگی برسونم این کاربری دست دو نفره یکی ک من باشم عزیزدلتون😎 یکی ام خواهرم ک به علت تعلیق شدن های فراوان و نداشتن شماره کاربری با من شریک شده 
2738

ببین تو برگه چی بوده؟! عجب 

خوب خوب باید به اطلاع همگی برسونم این کاربری دست دو نفره یکی ک من باشم عزیزدلتون😎 یکی ام خواهرم ک به علت تعلیق شدن های فراوان و نداشتن شماره کاربری با من شریک شده 

واقعا ازش بدم میاد. و به زور دارم باهاش زندگی میکنم. خیلی اذیتم میکنه. وقتایی که خوبه هی میره میاد بوسم میکنه ولی وقتایی که دعوا میکنیم همش میگه من تو رو نمیخوام فقط به خاطر مهریه دارم باهات دزندگی میکنم.ولی بعدش میاد میگه ببخشید. اون وقت تو دعوا گفتم اینو

کلی دستم درد میگره تایپ میکنم،یه ری اکشن نشون بده.....والا  
ببین تو برگه چی بوده؟! عجب  



یه حکم کارگزینی بوده مثل اینکه مال داداشش بوده . نمیخواسته من حقوقشو ببینم چنده میگه امانته شاید راضی نباشه :(

کلی دستم درد میگره تایپ میکنم،یه ری اکشن نشون بده.....والا  

بعد ده دقیقه وسیله هام جمع کردم برم بیرون . چون اقا قهر کرده بود .منم حوصلم تو خونه تنهایی سر میرفت. رفتم تاشب خونه مامانم. شب ساعت 9 زنگ زدم بیا دنبالم. 

اومد ولی اصلا سرشو بلند نکرد. تا خونه سرش تو گوشیش بود و یه کلام حرف نزد. خونه که رسیدیم واقعا حالم بد بود چون میشناسم رفتارشو کااملا بی محلی میکنه و اصلا جلو نمیاد حتی شده یه سال بشه . اون وقت منم که از تنهایی دق میکنم تو خونه. رفتم جلو گفتم چته چرا با من این طوری میکنی. بغض گلومو گرته بود و اشکام همین جوری بود که میومد

کلی دستم درد میگره تایپ میکنم،یه ری اکشن نشون بده.....والا  

گفت من با تو کاری ندارم. خیل بی تفاوت گفت . گفتم خب اخه همین مشکله داد م چرا نباید با زنش کاری نداشته باشه. یا این زندگی لعنتی رو تمومش کن یا درستش کن.گفت هر وقت شعورشو داشتی بیای بگی ببخشید . از صمیم قلبت من شادی بخشیدم. اونقت تازه میشینم باهات صحبت میکنم چه کار باید بکنیم

کلی دستم درد میگره تایپ میکنم،یه ری اکشن نشون بده.....والا  
2706
ارسال نظر شما
این تاپیک قفل شده است و ثبت پست جدید در آن امکان پذیر نیست

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2687
پربازدیدترین تاپیک های امروز