دیروز خونوادش دعوت بودن با اینکه جمعه بود تا ساعت ۵ عصر سره کار موند منم چند باری زنگ ردم که بابا خریدارو بیار باید شام درست کنم هرچند قرار بود کباب از بیرون بگیره ولی خوب میخواستم سالاد و میوه و اینا همه اماده باشه ساعت ۵ اومده منم خ غر زدم دوبار الکی دعوامون شد بعدش گفتم ببخشید و کارامو کردم یهو مامانش زنگ زد ۴ ۵ بار ولی چون جارو برقی روشن بود صدای گوشی رو نشنیده بودیم
خودش چند باری زنگ زد به مامانش مامانش جواب داد داشت ادرس میداد یهو دیدم صداش رفت بالا منم تو دستشویی بودم که اره چرا زنگ میزنم جواب نمیدی بعد هی ادرس میداد میگفت مگه گیجی دارم میگم فلان خیابون
بچه ها باورتون نمیشه! برای بچم از «داستان من» با اسم و عکس خودش کتاب سفارش دادم، امروز رسید خیلی جذذذابه، شما هم برید ببینید، خوندن همه کتابها با اسم بچه خودتون مجانیه، کودکتون قهرمان داستان میشه، اینجا میتونید مجانی بخونید و سفارش بدید.
۶ بار زنگ زدم مامان بخاطر من بیاین این از بعد از ظهر معلوم نیست چشه من کلی براتون تدارک دیدم خودشم یه اخلاق تخمی لجبازی داره زنگ نمیزد به مامانش بگه ببخشید خلاصه مامانش گفت باشه بخاطر تو میایم