بیایین تعریف کنین از هر کاری که کرده و عقده ای بازی که دراورده.
یه بار یه بنده خدایی بهم گفت ماااااا پنج شنبه ها هیچوووقت تو خونه نمیمونیم با شاسی میریم دور دوووووووور.
دقیقا تو تایمی که من ناراحتی و افسردگی داشتم واسه فوت مادرم و توبدترین شرایط زندگیم بودم.
دو روز بعدش رفتن با شاسی کوبونرن به پمپ بنزین ماشین راهی تعمیرگاه شد😐
این ک چیزی نیس خیلی ادم خودخواه و عقده ای دیدم ک همه چی براخودشون میخوان و غیرمنطقی عمل میکنن وبازم تمام حقو بخودشون میدن
عقده آیی ترین خواهر شوهرمه متنفرم ازش به دخترم میگه سیاه برزنگی خودشم بچه دار نمیشه
عقده ای ترین و کمبود دارترین ادمها،
حسرت به دلهایی هستن که چون خودشون عرضه نداشتن به هدفهاشون برسن فکر میکنن ادمهای موفق حق اونها رو خوردن و زحمتشون رو نمیبینن و جای تحسین تلاششون باهاشون دعوا میکنن و از موفقها بیزار و طلبکارن
همکارمه..همسرمن شهرداری حسابرسه پست خوبی داره..ماهی یبار میگه کارمندای شهرداری حرام خورن..این پولا خوردن نداره😐
آدم عقده ایی اطرافم زیاد هست
خالمه
عقده ای ترین آدم عمه منه...عقده شوهر داشت با دعا و سحر و جادو پسری که چندسال ازش کوچیکتره رو پابند خودش کرد..بعدم عقده پول داشت چون هررررچی ارث و میراث بود کشید بالا حتی حق دوتا برادرخودشو...کلا عقده زیاد داره
خواهر شوهرم عقده ای و مریض ، برادراش قبول دارن
دختر خالم. سه سال پشت کنکور موند من زبانم عالیه داشتم پذیرش میگرفتم برای فوق لیسانس برم به آشنام گفتم برای اون هم پذیرش بگیره بره خارج از کشور. رفت خارج .بعد اون آشنا صدای دختر خالمو که باهم صحبت میکردن ضبط کرده بود تو تلگرام داشت برام فرستاد انقد دختر خالم حرفهای دروغ و حسادت و چرت و پرت گفته بود پشت سرم که کارمو خراب کنه نتونم برم. بعضیا واقعا لیاقت ندارن
همکارام .. دیونم کردن از بس دروغ پشت سرم گفتن ... حتی مجبور شدم تا ۵ ماهگی سر پسرم باردار بودم با چادر شکمم قایم کنم ازشون از بس برام داستان درست میکنن😓
یه بنده خدایی هر پنجشنبه و جمعه شایدم چند روز خونه ما میموندن با شوهرش منم از جونو دل پذیرای میکردم منو همسرم زوج هستیم و هنوز بچه ای نداریم البته فعلا که تو دلمه ما دوست داریم همیشه مهمون بیاد خونمون، اما دوبار باهاش مسافرت رفتم به بار سوم نکشید از بس تو روی خودم سرم منت گذاشتو کلی تو روی خودم چرتو پرت گفت طوریکه وسط مسافرت به همسرم گفتم یا همین الان برمیگردیم خونه یا خودم میرم و بعد جریانو به همسرم گفتم اونم خیلی ناراحت شد، از اونجا تصمیم گرفتیم دیگه هیچ وقت باهاشون نه جایی بریم نه رو در رو بشیم الان تو مهمونی جایی در حد سلامم فقط... خودشم متوجه شده... اما هنوزم خونمون مهمون میادو کلی با مهمونامون خوش میگذره ولی دیگه هیچ وقت به اون بنده خدا نه من نه همسرم رو نمیدیم که بیان و خونشونم نمیریم... اینجور ادما خطرناکن
آدمای عقده ای بیمارند و روانی که کمبودهاشون رو پشت مسخره کردن و تحقیر کردن دیگران پنهان میکنند
تا دلت بخواد آدم عقده ای دیدم
انقدر آدم حسود و مریض دیدم تنها راه حلش حذف کردنش از زندگیتون هست.تامام
مادر شوهرم
