عایاا؟؟
بگو
نه نیستیم وقتتو تلف نکن
بفرما
بوگو
😆😆
خب😆
منم بگم ؟ اوایل نامزدی (ما به فاصله عقد تا عروسی میگیم نانزدی ) شوهرم ک میومد خونمون سریع میرفتم لباسای رنگی و خوشگل میپوشیدم و ارایش میکردم و موهامو مدل میدادم ... اه یادم میوفته حرصم میگیره چقد جو گیر بودم اونم پیش بابامینا 😏 نصفه شبی باز یادم افتاد اعصابم خورد شد ...
بعد من به بدبختی و پیچوندن به دوستم گفتم بیا من میخوام با خطت به تماس بگیرم
حالا شانس منم هیشکی ایرانسل نداشت طوریم نبود که خودن برم یه خط بخرم
بهش گفتم با یه دوستای راه دورم میخوام صحبت کنم از قضا میشناختش شکی نکرد
حالا من استرس داشتم وحشتنااااک گفته بود ۴ میزنگم ۶ شده بود خبری نبود ازش
مامانمم کم کم داشت میومد خونه
حتی با گوشی با مامان و بابامم حرف نمیزدم چه برسه پسر
اوج شیطونیم چت کردن اونم با همین یه نفر بود
اقااااا خیلی استرس داشتم وحشتناااااکااااااا
دیگه یهو دیدم یه شماره ناشناس زنگ زده
شمارشو حفظ نبودم
برداشتم
اه یه دفعه بگو دیگه علاف کردی
برداشتم با هزار استرس گفتم سلام چطوری اونم گفتم خوبم تو چطوری
یه چنتا دیالوگ گفت که یادم نیست
حالا پامم به شدت میلرزید
بعد گفت کجایی گفتم خونه گفت مگه قرار نبود بری پیش دوستت
گفتم ن دیگ اون قرار بود بیاد
باز یکم حرف زدیم حدود ی ده دقیقه یهو اسم دوستمو گفت
ارسال نظر شما
جدیدترین تاپیک های 2 روز گذشته
تاپیک های به روز شده
1 دقیقه پیش
1 دقیقه پیش
1 دقیقه پیش
پربازدیدترین تاپیک های امروز
داغ ترین های تاپیک های 2 روز گذشته
داغ ترین های تاپیک های امروز
