خوشبختی نسبیه یه لحظه خوشبخت تزینی و یه لحظه بدبخت ترین بستگی به حال درون خودت داره
کسی چه می داند شاید همین لحظه زنی برای مرد سیاستمدارش می رقصد یا پیانو می نوازد و اواز می خواند و جلوی جنگ جهانی بعدی را می گیرد...کسی چه می داند شاید تنها شرط معشوقه هیتلر به خاک خون کشیدن دنیا بود...کسی سر از کار زن ها در نمی اورد با سکوتشان شعر می خوانند با لبهایشان قطعه نامه صادر می کنند با موهایشان جنگ می طلبند با چشم هایشان صلح....کسی چه می داند شاید اخرین بازمانده ای دنیا زنی باشد که با شیطان تانگو می رقصد....
خوشبختی یعنی خونت نزدیک مادرت باشه هرروز بری خونش سربزنی باهم همه جابرید تنهاشدی بری پیشش اونم تنها نباشه...اما من دورم و هرروز گریه شده کارم درصورتی ک با عشقم ازدواج کردم ولی دلم راضی نیس
ندیدم در جهان بهتر ز مادر...سروجانم همه بادا فدایت❤