سلام روز همگی بخیر
خونواده شوهر من سطحشون خیلی بالاتر از خونواده ی من هست .و این موضوعی بود ک توی دعواها شوهرم بارها به سرم زد.مادرشوهرم تازگی فوت کردن و من با وجود دختر یکسالم توی تمام مراسمش بودم و تا جایی ک تونستم هر کار از دستم براومد کردم فقط دو سری سر صبح و نرفتم باهاشون سرخاک اونم چون دخترم خواب بوده حالا جدیدا شوهرم میگه عموش بهش گفته دارن کم کم پشت سر من حرف در میارن و کمرنگم و باید نقشم توی خونوادش پررنگ تر باشه .
راستش بچه ها من واقعا مثل دوتا جاری دیگم ک بچه هاش بزرگه راحت نیستم دخترم ماشالا خیلی شره خیییییییلی من توی مجالس یه دقیقه نمیتونم بشینم شوهرم ک کلا از اول اهل کمک کردن نیس به من.و یه جورایی هم از بس شوهرم تو سرم زده و بقیه رو برده بالا اعتماد ب نفسم اومده پایین .همش فکر میکنم لباسام بده یا خودم یه مشکلی دارم یا میترسم یکی مدرک تحصیلیمو بپرسه و من بگم فوق دیپلمم .اخه همشون دکترا و حداقل لیسانسن
چیگار کنم حالم خوب باشه ؟
اینم بگم ک شوهرم مرد کاملا سردیه ما الان 7 ماهه ن ز د ی ک ی نداریم و همه راهشم رفتم.درست نشده از دکتر و مشاور و دارو گیاهی .ادم غروغرو و نمک نشناسیه😞😞
لطفا راهنماییم کنین خواهرانه
واقعا اذیتم