دیشب با شوهرم بحثم شد صدبار از سر سفره بلندم کرد برو آب بیار آب آوردم گفت گرمه یخ بیار یخ آوردم گفت سس تند بیار اونو آوردم نشستم گفت سس شیرین رو بیار باز بلندم کرد لیمو بیار کلافه شدم گفتم نمیذاری یه لقمه کوفت کنم اونم گفت که کی وظیفته پس چرا زن گرفتم زن گرفتم آب و چایی برام بیاره منم گفتم تو زن نمیخوای کلفت میخوای که من نیستم گفت پس چرا تو هر چی خواستی من نگفتم نه گفتم کجا نگفتی گفت نون بگیر میوه بگیر چی بگیر گفتم اینا که مایحتاج زندگیه وظیفته گفت پس تو هم وظیفته منم گفتم تو اسلامم وظیفه زن نیست کار کردن حتی برای یه لیوان آب دادن نگفته واجبه ولی گفته ثواب داره ولی بر تو نفقه واجبه گفت چی خواستی که نداشتی گفتم خیلی چیزا گفت فکر کن من نمیتونم بخرم منم گفتم فکر کن منم نمیتونم انجام بدم از دیشب قهر کرده