2737
2734

احتمال میدم به زودی برام پیش بیاد با یکی که دعواوقطع ارتباط بودیم الان منافعی پیدا کرده تو ارتباط باهامون و گفته اشتباه کرده ام و احتمال داره بخواد معذرت خواهی کنه.خواریشونو نمیخوام ولی بی حرف هم این توهینارو پشت سر گذاشتن به اشتباه میندازدشون.از طرفی نگرانم که دوباره برگردیم سر خونه اول و دیگه هر تحریمی قائل نشن دوباره.


بچه ها باورتون نمیشه!  برای بچم از «داستان من» با اسم و عکس خودش کتاب سفارش دادم، امروز رسید خیلی جذذذابه، شما هم برید ببینید، خوندن همه کتابها با اسم بچه خودتون مجانیه، کودکتون قهرمان داستان میشه، اینجا میتونید مجانی بخونید و سفارش بدید.

اره واسه من‌پیش اومد چون طرف تو شرایط خیلی بدی بود مجبورشدم چشم پوشی کنم 

ولی الانم با اینکه باهاش صحبت میکنیم ولی همش ازش میترسم و جانب دارانه هستم نسبت بهش صادقانه بگم ازش بدم میاد هنوز

2728

آره من همین اتفاق افتاد برام و هنوز که هنوز از سیاستش انگشت به دهنم که با اینکه کاملا مقصر بود همه تقصیر ها رو انداخت گردن من آخرشم گفت من آشتی کردم باهاش چون مقصر بودم


من یک زنم ...یک زن قوی که همه چیز دارم ...عشق... محبت... سرسختی...احساسات... غم... ترس....شادی.... نشاط...ناامیدی ...زن بودن ساده نیست...مادر بودن داستان نیست... من خودم می خوام داستان خودم رو بنویسم ...پس قوی می مونم و ادامه میدم 😇
اره واسه من‌پیش اومد چون طرف تو شرایط خیلی بدی بود مجبورشدم چشم پوشی کنم  ولی الانم با اینکه ب ...

چند وقت گذشته از آشتی تون؟ دیگه رگه هایی از پدرسوختگی ندیدین ازش؟ 

2738
معذرت خواهی های مامانم از من... خودش میگه در حقت خیلی اشتباه ها کردم اما دوباره روز از نو

مادرجریانش فرق میکنه ولی کلا به نظرم آدمها عوض نمیشن فقط یه مدت ذاتشونو پنهان یا سرکوب میکنن

چند وقت گذشته از آشتی تون؟ دیگه رگه هایی از پدرسوختگی ندیدین ازش؟ 

یک سال و نیم 

عزیزم اون شخصی ک من میگم زندگیمو داشت ب هم میریخت و زاتا ادم حسودیه

چیز خاصی ندیدم اصلا چون بهش رو ندادم ک بخاد زیاد دخالت کنه 

اره واسه من‌پیش اومد چون طرف تو شرایط خیلی بدی بود مجبورشدم چشم پوشی کنم  ولی الانم با اینکه ب ...

دل آدم صاف نمیشه زخم ممکنه خوب شه ولی جاش می مونه.بهترین روز ای زندگیمو تلخ کرد باحسادتاش

یک سال و نیم  عزیزم اون شخصی ک من میگم زندگیمو داشت ب هم میریخت و زاتا ادم حسودیه چیز خاصی ند ...

منم همینطوره.یعنی هرچی در چنته داشت ریخت وسط به شوهرم گفته بودچیزهایی از این میدونم که بهت بگم طلاقش میدی😶و گفتیم بگو یه سری جرت وپرت گفت.من میگم دشمن چو ازهمه حیاتی فرمانده سلسله ی دوستی بجنباند پس آنگه به دوستی کارها کند که هیچ دشمن نتواند

من صدسال نمیذارم اینجورشه دلم خیلی پره ازش

آخه طرف من جاریم بود که خیلی دورویه..... مادر شوهرمو رو دستش می چرخوند. سر یک چیز بی اهمیت و توقع نابه جا با من دعوا کرد تو حاملگیم بعد همه جا گفت من مقصرم در صورتی که من خوشم نمیاد هر قضیه رو برای دیگران باز کنم.... خودشو مظلوم جلوه داد جلو همه اما کی بود که ببینه با من چه جور دعوا کرد و چه چیزایی گفت.... منم اصلا بلد نیستم حقمو بگیرم ضربه بدی خوردم 

من یک زنم ...یک زن قوی که همه چیز دارم ...عشق... محبت... سرسختی...احساسات... غم... ترس....شادی.... نشاط...ناامیدی ...زن بودن ساده نیست...مادر بودن داستان نیست... من خودم می خوام داستان خودم رو بنویسم ...پس قوی می مونم و ادامه میدم 😇
آخه طرف من جاریم بود که خیلی دورویه..... مادر شوهرمو رو دستش می چرخوند. سر یک چیز بی اهمیت و توقع نا ...


منم جاری وبرادرشوهرمن.ولی من نگذاشتم مظلوم واقع شم.مادرشوهرم میخواست بعدش اوضاعو معمولی جلوه بدم ولی من سفت وایستادم؟ قطع رابطه کردم و همه جا رفتارهای زشتشونو گفتم.یعنی این دوتا گزینه فقط جلوی رویشان موند یا معذرت خواهی یا قطع ارتباط تا ابد. 

2706
ارسال نظر شما
این تاپیک قفل شده است و ثبت پست جدید در آن امکان پذیر نیست

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2687
2730
پربازدیدترین تاپیک های امروز
داغ ترین های تاپیک های امروز