واییی واقعا وحشتناکه منم دیدم بکی دوبار ولی کمتر از یه ثانیه.یبار پشت پنجره اتاقی ک نورگیر داشت دیدم یه چیزی از بالااومدسریع برگشت بالا.یبارم راهنمایی بودم دوباره دیدم پشت پنجره یه چهره ی زرد رنگ نگامیکرد اونم سریع رف.ولی بچه بودم فک میکردم خیال کردم
چیکارا باهات میکردن
منم اذیت میکردن
دستو پامو حنا میزدن
موهامو میکشیدن
پشتی های خونمونو مینداختن زمین
صورتم اب میپاشیدن ولی خیس نمیشدم
جیغ میزدن
مینشستن رو پاهام
تو تنهاییم پس گردنی زدن بهم داشتم با مخ میرفتم تو باغچه
تو هم تعریف کن
اقااااا نگید دیگه هفته دیگه من شبا تنهام نمیتونمم اینارو نخونم در حدی پروام ک مث چی میترسما ولی بازم میخونم تازه میرم از اتاق تاریک واسه خودم بالشت میارم ..ولی مث کماندوها میرم هی چپو راستمو نگا میکنم باز یهو برمیگردم پشت سرمو نگا میکنم برگشتنام بدو بدو میام زیر پتو ی لبخند پیروزمندانه میزنم
ارسال نظر شما
جدیدترین تاپیک های 2 روز گذشته
تاپیک های به روز شده
42 ثانیه پیش
44 ثانیه پیش
44 ثانیه پیش
پربازدیدترین تاپیک های امروز
داغ ترین های تاپیک های امروز
