گوشی مامانم دستم بود غریبه ها اصلا ش مامانم ندارن اشناهامون ندارن چن نفر فقط دارن زنگ خورد من ج دادم ی مرتیکه عن گفت سلام خوبی گفتم شما گفت خوبی منم گوشی دادم از وسط ب مامانم نمیدونم ب مامانم ج گفت مامانم گفت اشتباه گرفتی قطع کرد باز مامانم رفت ی بار دیگه زنگید چ کنم بهش بگم حس گناه کردم ی وقت این مرتیکه شر درست نکنه ترسیدم