بزرگترین سوتی که دادید چی بوده؟؟؟

دقیقا منم هی ب دخترم نگاه میکنم هی ساعت و نگاه میکنم الان می گفتم ۴ ساعت مانده تا بیداریه باران😢😢😢😢😢

واییی ی بار رفتیم یه فست فود معروف دور میدون 

گفتیم دور میدون بچرخیم تا جای پارک پیدا کنیم

ی دور ک زدیم من هیجان زده گفتم اااااا یه فست فود هم اینوره میدونه 

شوهرم با چشای گرد منو نگاه مبکرد بعد گفت این همون قبلیه ما یه دور تو میدون زدیم دوباره اومدیم جلوش😂😂😂😂😑😑😑😑اون اوایل سوتی دادم 

ولی بعدش خودش یََیییک سوتیایی داد که دیگه من فراموش شدم😂😂

تا یه مدتی صدام میزد باهوش😂😂😂

😂😂😂😥😥😥اره ولی کوفتم شد

خجالت میکشیدم 😂

😣😣😣😣😣

گوز عادیع باوو من یه بار تو لیوان جیش کردم پره پر  تست بارداری بدم ،تست رو زدم گذاشتم رو فن دستشویی ،لیوان رو گذاشتم جای روشویی که با سرکه و نمک و خمیر دندون اینا امتحان کنم ببینم چطوری میشه زیاد خونده بودم تو نی نی سایت ،رفتم به غذا سر بزنم و بعد که برگشتم دیدم لیوانم  خالیه نگو من به غذا سر زدنی برادر شوهرم یهو درو زده بوده و اومد خونه نگو رفته بوده دستشویی اب قطع میشه افتابه رو کلا میریزه که دستشوییش بره تو چاه و اب کم میاد خودشو بشوره ،لیوانو برمیداره خودشو دستاشو میشوره یه دستم میکشه تو موهاش حالا اینارو داشت تعریف میکرد که اره شانسم اب قطع شد با اون لیوان اب مال کی بود من خودمو شستم لیوانو دیگه استفاده نکنید و اینا ،منم خشکم زده دستاشو با حوله داره خشک میکنه یه دست تو موهاشم کشیده بود معلوم بود ،حالا به شوهرم اروم گفتم داستان اینه چیکار کنیم بگیم نگیم ،گفت نه زشته ولش سفره رو بنداز فقط بشقابشو من میکشم واسش یکم بیشتر میکشم که دست نزنه اضافه اینا برداره لیوان ایناهم نیار همون اب معدنی و نوشابه کوچیکارو از هر کودوم دوتا بیار که یه اب و یه نوشابه بهش بدیم یه اب و یه نوشابه واسه ما دوتا که روش نشه دست بزنه ماست ترشی اینا نیارر ،خلاصه غذا اومد زود واسش کشید شوهرم یه رون کامل و برنجو فلان گذاشت جلوش قاشق و چنگال و همه چی داد و این خورد و ماهم خوردیم حالا غذا تموم نشده اخراشه شوهرم گوشیشو برداشته میگه هان چی شده نه بابا الان میام الان میام من بهش میگم چی شده میگه بابات داداشتو در حال مشروب خوردن دیده با لیوان زده چشم داداشت داره کور میشه تو اتاق عمله من حالا گریه مثل بارون برادر شوهرم همونطور که از دستشویی نشست سره سفره صاف رفت خونشون که ما بریم بیمارستان و من حالا با گریه دارم لباس میپوشم شوهرم میگه الکی گفتم که بعد غذا تکیه نده به جایی و چایی هم بخواد میگه بهم اینم تنبیه تو که ادم شاشو نمیذاره رو روشویی شاید مثل الان یهو کسی اومد خلاصه برادر شوهر غسل شاش منو گرفت و منم حوله و بشقاب و قاشق و اینای رضارو انداختم بیرون ،الان هر وقت ما میبینیمش میخندیم اونم میخنده نمیدونه داستان چیه اینم اثرات تست های بارداری خانگی نی نی سایت بر روی خانواده ها

😂😂🤣🤣🤣🤣🤣😂😂😂😂😂😂😂😂🤣🤣🤣🤣🤣🤣🤣🤣🤣🤣🤣🤣🤣🤣😂🤣😂🤣🤣🤣🤣🤣🤣🤣🤣🤣

😐😐 مگ رابطتتون در چ حدبوده

فقط صدا داش دیگه ؟ خفه که نشدن😀